تاریخ انتشار خبر: 6 مهر 1397 | 16:37:02
کد خبر : 3621
یادداشتی ازشهرام گراوندی:

تحلیل یا فرار به جلو و یا شستن روی الاحوازیه!

زاگرس نشینان؛اول اینکه، یک بدیهیاتی مطرح است و در عین حال که قابل تقدیر است، مانند دفاع همیشگی برادران عرب ما از کیان وطن ایران در ادوار تاریخی ، این موضوع خیلی جای مانور ندارد. چون تردیدی در این رابطه وجود ندارد. هر کسی از خانه اش در برابر بیگانگان دفاع می کند! از طرفی، […]

زاگرس نشینان؛اول اینکه، یک بدیهیاتی مطرح است و در عین حال که قابل تقدیر است، مانند دفاع همیشگی برادران عرب ما از کیان وطن ایران در ادوار تاریخی ، این موضوع خیلی جای مانور ندارد. چون تردیدی در این رابطه وجود ندارد. هر کسی از خانه اش در برابر بیگانگان دفاع می کند! از طرفی، ایران به همان اندازه متعلق به بختیاری ها، لرها ، ترک ها، گیلک ها، مازنی ها، بلوچ ها ووو غیره است که متعلق به عرب هاست. عرب های ایرانی , ایرانی هستند و مگر می شود انتظار داشت یا توقع داشت یا پنداشت که از مرزهای ایران و کشور خودشان در وقت ضرورت دفاع نکنند؟!

دوم ، مبحث تغییر نام شهرها ، مبحثی نیست که نشود به آن پرداخت یا نام شهرها وحی منزل نیست که نشود تغییرشان داد. یک زمان نچندان دور در همین ایران و استان ما ، بندر پهلوی و بندر شاپور داشتیم و چون انقلاب شد ، نام این دو بندر تغییر کرد. یک زمانی در دوره‌ی ناصرالدین‌شاه همزمان با انتخاب والی اهواز توسط ناصرالدین‌شاه به اهواز ، ناصری می‌گفتند ، و در دوره‌ای دیگر نام اهواز به جای خود برگشت!
یک زمانی دورتر در برخی نام ها ، چیز دیگری بود و چیز دیگری شد. در همین ابتدای انقلاب اسلامی به کرمانشاه , باختران می گفتند و بعد تصمیم دیگری اتخاذ شد و نام کرمانشاه برگشت. یک زمانی به ایذه ، آنزان و آنشان می گفتند و الان نمی گویند. یک زمانی به باغملک می گفتند اوربه ، و الان نمی گویند.
الان هم کسی نمی گوید نام شهرها عوض نشود.
در این مورد دو سه مساله وجود دارد که دوستان تحلیگر توجه جدی نمی کنند:
۱. بررسی تاریخی و تکوینی حزب بعث عراق و تاکید بر نام هایی مانند محمره ، عبادان ، خفاجیه ووو نه به دلیل علاقه و دلسوزی به حال مردم این شهرهای ایران که به خاطر ترویج اختلاف بین اقوام و تحریک عامه ی مردم این شهرها طی سالها صورت گرفته است.
در صورتی که موضوع تغییر نام شهرها ربطی به کشورهای متخاصم و همسایه ندارد و مساله‌ای داخلی است. عمده ی مشکل اینجاست که ما مکانیزم قانونی و سازوکارهای رسیدن به این چنین مواردی را نمی خواهیم در یک بستر دموکراتیک و قانونی حل و فصل شود. فصل الخطاب قانون است. وقتی برای تغییر نام یک کوچه باید یک مسیر قانونی را طی کرد تا به این امر نائل شد، چرا می پنداریم و یا مایلیم با هیاهوطلبی و جنجال آفرینی به موضوعی مانند تغییر نام شهرها ورود کنیم؟!
دوم، موقعیت « آن‌در‌زمانی » بعنوان درک یک ضرورت ژئوپلیتیک ، اکنون و در این وانفسا به ما اجازه نمی‌دهد به این موضوع بپردازیم. آیا در این شرایط که گروهک فعال و معارض الاحوازیه که خود اعتراف کردند عامل ترور تعداد زیادی از هموطنان ما بودند، و با فرار به جلو و با دریافتن این نکته که دول اروپایی با اقدام تروریستی آنها دیگر جای ادامه ی فعالیت شان نیست و مسوولیت را به برادر بدنام خود ، داعش ، محول کردند ؛ باید به موضوعی به نام تغییر نام شهرها پرداخت؟! آیا مشکل و نیاز امروز ما این است؟!
طرح و خواست تغییر نام شهرها ، یک روال و سازوکار قانونی دارد که این مسیر طی نمی شود و متاسفانه با موج سواری و سواستفاده از هیجان زدگی عامه ی مردم ، رهیافت ها و اهداف دیگری را در خصوص تلاش هادیان این طرح به ذهن متبادر می کند!