تاریخ انتشار خبر: 3 مهر 1400 | 16:28:06
کد خبر : 10953
یادداشتی از محمدشریفی(طنزپردازوحکایت نویس):

🙈 از عباسی تا رقاصی برای حفظ میز قدرت …!!*

به گزارش خبرگزاری زاگرس نشینان؛محمدشریفی طنزپرداز و حکایت نویس در یادداشتی باعنوان:🙈 از عباسی تا رقاصی برای حفظ میز قدرت …!! الف: حکایت یکم:از عباسی تا رقاصی.. ضرب المثل نه چندان معروفی در فرهنگ و زبان فارسی هست. بدین مضمون: ” از تو عباسی از من رقاصی … برای شیرین کردن ضریب خلوص ان حکایت زیبا […]

به گزارش خبرگزاری زاگرس نشینان؛محمدشریفی طنزپرداز و حکایت نویس در یادداشتی باعنوان:🙈 از عباسی تا رقاصی برای حفظ میز قدرت …!!

الف: حکایت یکم:از عباسی تا رقاصی..

ضرب المثل نه چندان معروفی در فرهنگ و زبان فارسی هست. بدین مضمون: ” از تو عباسی از من رقاصی … برای شیرین کردن ضریب خلوص ان حکایت زیبا ،شرحی اضافه خواهم آورد تا منظور را بهتر بنمایاند و شما خوانندگان را خوشترآید.

توضیحا عرض نمایم که مراد از “عباسی”یا پاپاسی همان پول سیاه و کم ارزش است که در بازار قدر و قیمت آن بسیار نازل و ارزان بود.مفهوم رقص و رقاصی هم همان حرکات موزونی است که گاه با چغانه و چنگ و دگر آلات طرب و گاه بدون آوای ساز و فقط با حرکات دست و پا و لرزاندن سایر جوارح بدن برای شاد کردن خلایق و خوش خدمتی اربابان قدرت و ثروت توسط بعضی از بشر دوپا انجام می شود.

در ارتباط با شأن نزول ضرب المثل موصوف تا آنجا که این حقیر سراپا تقصیر غور کرده ، چنین آمده است: که در عهد شاه عباس پادشاه مقتدر صفوی، روزي مردی لاقبا و سرخوش از دیار و آبادی خود دل می کند و آهنگ اصفهان می نماید در اولین دروازه صفاهان دستگیر و ماموران به او مشکوک و به ظن جاسوسي وی را به دربار شاه‌عباس در عالي‌قاپو می برند.تا خود شاه از ایشان استنطاق نماید.

شاه از وي پرسيد: گماشته و مواحب بگیر كدام دشمن ما هستي‌؟ براي روس نمامی می کنی ؟ یا برای عثمانی جاسوسی مي‌كني‌؟ مردك آسمان‌ جل لاقبای بی نوای سیاه بخت كه وامانده و درمانده شده بود.

افتان و خیزان چنان به بلاهت و صرافت افتاده بود که شست شاه عباس کبیر در همان ابتدا از خل‌وضعي مردك ولگرد خبردار شد.

شاه عباس برای اینکه به یقین کامل برسد به وي گفت: رقاصي هم بلدي‌؟ ولگرد در پاسخ گفت: تمام هنر من در رقاصی خلاصه می شود ،من برای نشان دادن هنر رقاصی وارد اصفهان شده‌ام،تصدقتان گردم، شما عباسي (پول)بدهيد برايتان بهتر از جمیله یک لنگه مي‌رقصم.. و از اینجا بود که ضرب المثل، از تو عباسی و از من رقاصی وارد زبان شیرین فارسی شد. اما از این ضرب المثل استفاده ی چندانی نشد ، پخش عباسی و رقاصی بعضی از مدیران اسباب خیری شد که اینگونه از ضرب المثل موصوف یرایتان رونمایی کنم.

حکایت دوم: اندراحوال مدیران بجامانده از عصر شیخ حسن :

سرانجام هشت سال عمر دولت شیخ بسر رسید و دولت رئیسی سرکار آمد، تاخیر دولت جدید در معرفی کابینه و ملاحظات و معادلات و محاسبات دولت کریمه ی سید خراسانی بعد از رای اعتماد هم آنچنان لنگان و آهسته به پیش رفت که منجر به این شد که هم در سطح وزارتخانه ها و در سطح مدیریت کلان استان ها تغییرات قابل توجهی حادث نگردد،چنانکه اگر بگوییم اداره ی امور تا امروز که سوم ماه مهر ۱۴۰۰ است، درب روی پاشنه ی مدیران بجامانده از دولت پیشین می چرخد.این وقفه ی خدادادی فرصت مغتنمی شد که بعضی از مدیران و شفیتگان قدرت بجامانده از دولت حسن رضی الله که تا دیروز مقدم اعتدال و معظم اصلاحات بودند،در این فرصت برزخی، تغییر طریقت دادند و در حلقه ی اصحاب و اذناب سید المرسلین حاج ابراهیم رئیسی درآمدند و چنان حظی وافر از خود نشان دادند که گویی ناف آنها را در روز ازل اصولگرای دو آتشه بریدند.

نقل است که از میرزا محمد مقصرالدوله که از اکابر و اعاظم ولایت جانکی گرمسیر و دشت مالمیر است پرسیدند یا شیخ مدیران بجامانده از عصر شیخ حسن سرخه ای چند قسم اند؟ شیخ نعره کشید و دستار به آسمان پرتاپ کرد و زار زار بگریست، در همین حین مولانا مجدالدین حسینی که از مشایخ فرقه ی هفتکلیه بود غبارآلوده از ره رسید و آه سردی کشید.

حضرت سیدنا گفت : آنچه میرزا از پاسخش طفره رفت من می گویم : کارگزاران بجامانده از شیخ حسن سه قسم اند،

یکم مهتران که مشتمل بودند بر وفاداران راستین نهضت اصلاحیه ، این جماعت قبل از آنکه بر آنها سبع المثانی ( فاتحه)بخوانند، خود استعفاء و عذر معذوریت بر کاغذ انگاشتند و عطا را بر لقاء بخشیدند.

گروه دوم کهتران بودند که شهوت قدرت در آنان بیداد می کرد، این جماعت حاضر به رفتن در هر جلد و بوسیدن هر دست و خضاب گذاشتن بر ریش و زدن ریشه و برائت از طریقت سابق و نوشتن توبه و امان نامه و دادن ولیمه و دست در جیب کردن و عباسی به رسانه های زرد هبه کردن و شیوه رقاصی در پیش گرفتند تا همچنان در پست سابق باقی بمانند..

گروه سوم جماعت بینابین است، انها نمی توانند از قدرت دل بکنند و نه خاضر به برائت از اعمال سابق و پخش عباسی و رقاصی هستند.

و ایضا بگفت :جماعت سوم طایفه خوف و رجاء هستند. شب در گعده های اصلاحیون سور و سات دارند و روز در محافل اصولیون به ندبه و ناله مشغوبند. آنگاه سر به بیابان نهاد و رفت …اخیرا او را در محله ی اخر آسفالت رویت کرده اند…عمرش دراز باد نتیجه گیری: خدا نیامرزد آنهایی را که شرف اشرف مخلوقات را بخاطر پست و مال دنیا اینگونه بر باد دادند ‌که گفته اند : وتلک الایام نداولها بین الناس