تاریخ انتشار خبر: 3 مرداد 1398 | 16:32:49
کد خبر : 5570
یادداشتی از شورای سردبیری زاگرس نشینان:

مقایسه عملکرد اسحاق مرادی وسیدعابدین طباطبائی درفرمانداری هفتکل

زاگرس نشینان-فرمانداری هفتکل قاعدتا باید پیشقراول توسعه ومغز برنامه ریزی وهماهنگی بین بخشی ونظارت بر فرایندهای رشد و تحقق برنامه ها باشد. آیا درخلال سه سال گذشته ،ساختمان آلمینیوم شاهد چنین روندی بوده است؟ آیا توان کارشناسی نیروهای این مجموعه درجهت تولیدفکر وراهبری برنامه های توسعه به کارگرفته شده است؟ آیا مدیران دستگاه های اجرایی […]

زاگرس نشینان-فرمانداری هفتکل قاعدتا باید پیشقراول توسعه ومغز برنامه ریزی وهماهنگی بین بخشی ونظارت بر فرایندهای رشد و تحقق برنامه ها باشد.
آیا درخلال سه سال گذشته ،ساختمان آلمینیوم شاهد چنین روندی بوده است؟
آیا توان کارشناسی نیروهای این مجموعه درجهت تولیدفکر وراهبری برنامه های توسعه به کارگرفته شده است؟
آیا مدیران دستگاه های اجرایی شهرستان همگرا عمل کرده اند یا نه؟
آیا نوع مدیریت دراین مجموعه والگوهای رفتاری آن دموکراتیک بوده است یا آمرانه،سرکوبگرانه ودیکتاتور مآب؟
دراین نوشتار بر آنیم برخی تفاوت ها وشباهت های رفتاری دو فرماندار سابق وفعلی این شهر را بازگو نمائیم.

مهارت های شناختی

اسحاق مرادی دانش آموخته هند ودارای مدرک کارشناسی ارشد اقتصاد وبازرگانی با ۲۸ سال سابقه کار در حوزه های مختلف وزارت کشور درکسوت کارشناس،بخشدار ومعاون فرماندار بوده است .ایشان درطی ۲۲ ماه تصدی درفرمانداری هفتکل ،به شدت تحت فشار تیم نماینده وشخص آقای ظاهری بود وصراحتا اعلام کرد من فرماندار نیستم .فرمان دراختیار دیگران است…وعملا نتوانست ازتجربه ها وسوابق خویش درجهت اعتلای شهرستان بهره گیری نماید.اما تفاوت ماهوی ایشان با عابدین طباطبائی آن بود که ساختار وزارت کشور ومکانیسم های تصمیم سازی وتصمیم گیری را می شناخت و با محافظه کاری خاصی که داشت اجازه تحرک وخلاقیت وجسارت به زیرمجموعه نمی داد وبیشتر دراندیشه گذران عمر بود و به بازنشستگی می اندیشید.وهنوز رویاهای دهه شصت را دنبال میکرد ونگاهش به مسائل کاملا سنتی بود.
طباطبائی اما مدرن تر بود وآگاهی سطحی از نظریات جامعه شناسی سیاسی داشت اما به طور کلی با ساختار وزارت کشور وفرایندهای تصمیم سازی وتصمیم گیری بیگانه بود.این امر باعث شد نگاه مبتنی برچشم اندازهای توسعه نداشته باشد و گرفتار روز مره گی شد.کافیست یک سال گذشته را مرور کنید.صدور دستورات احساسی وتاکید غیر کارشناسی بر بومی گرائی افراطی وناموفق ومباحث مربوط به پادگان ارتش از یک طرف و عدم توانایی برای ایجاد انسجام دربین کارکنان از سوئی دیگر باعث شد هژمونی وکاریزمای ایشان فرو بریزد.ایشان بیشتر تمایل دارد درقامت یک لیدر سیاسی فعال باشد تا یک معمار توسعه …از این رو درحوزه های گفتمانی عطش بیشتری دارد تا پرداختن به اجرا که تخصص و دغدغه مندی می خواهد. وی معمم و از اهالی حوزه است و بیشتر از آنچه تفکر استقرایی داشته باشد منطق قیاسی وجدلی دارد و این منطق مناسب پیشبرد برنامه های توسعه نیست. اسحاق مرادی به شدت اهل مدارا وتحمل مخالف بوده وهرگز از هیچ رسانه ای شکایت نکرد .اما بدیل ایشان درفرمانداری علیرغم تظاهر به مشی دموکراتیک تحمل چندانی برای شنیدن نظرات چالشی ندارد وخود را دانای کل می پندارد.

مهارت های نگرشی و تعلقات جناحی

آبشخور هر دونفر تفکر اصلاحات واعتدال است.اسحاق مرادی خودرا اصلاح طلب می دانست وطباطبائی در یک فرایند سوال برانگیز وباحذف بزرگانی چون سیدامیرحمزه موسوی وارث اعتدال شدند.اسحاق مرادی آشکارا از اصلاحات سخن میگفت اما درعمل کاری از دستش بر نمی آمد.طباطبائی که با حمایت اصلاح طلبان روی کار آمد دربرزخ گرفتن حکم گرفتار شد و به سمت اردوگاه نماینده پیچید ومشخص نیست تاپایان حیات سیاسی خود در این اردوگاه بماند یا خیر ؟زیرا تعلقات و وابستگی سنتی به حاج محسن رضائی دارد و قضاوت هنوز زود است. به هر حال دراین دولت شرایط تعامل با نمایندگان مجلس به گونه ای دیگر رقم خورده است.

مهارت های عملکردی

اسحاق مرادی ذاتا آدم کم تحرکی بود اما طباطبائی تحرک بیشتری از خود نشان داده است.
کارنامه ی هردو نفر درکارخانه سیمان به عنوان یکی از بزرگترین ظرفیت های شهرستان به شدت منفی وچالش برانگیز است واحتمالا تحت تاثیر حضور معاون فرماندار قرارگرفته است که خود به نوعی بازدارندگی خاموش را تداعی می کند.

درحوزه ی نفت تلاش های پیگیر اسحاق مرادی منجر به جذب تعدادی از جوانان در واحد نمک زدایی شد.اما طباطبائی هنوز دراین زمینه قدم مثبتی برنداشته است.
در حوزه ی کشاورزی هر دومنفعل بوده اند و طرح های مربوط به توسعه کشاورزی و بهره گیری از ظرفیت سد جره به فراموشی سپرده شده است.جاده خروجی در محاق قیر وپیمانکار و…..قرار گرفته است و به عنوان نماد نا کارآمدی نماینده ی زحمتکش و مدیریت شهرستان تبدیل شده است..جاده ی امید مظلومانه از درون شهر می گذرد و سایت های تجاری آن اعم از سایت خودرویی و اغذیه و رفاهی ومیدان خروجی و….بر زمین مانده است…
تعامل با شهرداری چندان پر رنگ نیست و هم پوشانی لازم دیده نمیشود.

مهارت های ارتباطی

این مهارت درفرماندار جدید به نسبت بهتر از اسحاق مرادی است اما سطحی وفاقد عمق راهبردی است..یعنی کارگروه ها ونخبگان محلی پذیرفته می شوند اما خروجی لازم وپیگیری جدی برای به ثمر نشستن خواسته های عمومی صورت نمی گیرد.
این نقد و تحلیل از سر دلسوزی و احساس مسئولیت شهروندی است وقصدتخطئه درمیان نیست اما با چنین نگرش هائی این شهر به نتیجه ی لازم نخواهد رسید.این شهر نیازمند درک مشترک همگانی است وهرگز غریبه ها نان آور خانواده بزرگ هفتکل نخواهند بود.

از آن روز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد

هفتکل باید چون ققنوسی از دل خاکستر خویش برخیزد و به همت جوانانش ساخته شود.روزهای سرنوشت سازی در راه است..عقلانیت و دلسوزی راه برون رفت از معضلات فعلی است.