به گزارش خبرگزاری زاگرس نشینان؛ارسلان شهنی جعفری فعال سیاسی-اجتماعی در یادداشتی باعنوان:«عبرت نامه» امروز در حال تنظیم برنامه مطالعه آثار «سید جواد طباطبایی» بودم که جمله ای از کتاب کوچک « سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی »توجه ام را جلب کرد . کروسینسکی بک راهب میسحی لهستانی بود که اواخر صفویه برای تبلیغ دین و […]
امروز در حال تنظیم برنامه مطالعه آثار «سید جواد طباطبایی» بودم که جمله ای از کتاب کوچک
« سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی »توجه ام را جلب کرد .
کروسینسکی بک راهب میسحی لهستانی بود که اواخر صفویه برای تبلیغ دین و فرقه اش به ایران می آید و شاهد زنده ی زوال و سقوط صفویه توسط افغان ها می شود و بطور مرتب مطابق سنت کتابت مردمان مغرب زمین برای رئیس فرقه اش درفرانسه گزارش می نویسد .
گزارش هایی تحلیلی و دقیق و ساده و روان که بقول طباطبایی در تضاد با نثر مصنوع و متکلف منشی های درباری هست.
بهرحال درنهایت گزارش ها را کشیشی دیگر تبدیل به دو جلد کتاب می کند با عنوان«تاریخ واپسین انقلاب ایران»و در همان فرانسه چاپ می شود .کی؟ سیصد سال پیش ! دقت کنید سیصد سال پیش !.
بعدا جناب کروسینسکی به قسطنطنیه می رود و آنجا ابراهیم بیک از منشی های عثمانی یک نسخه از گزارش را ترجمه می کند به ترکی و اسمش را می گذارد «تاریخ سیاح» که اطلاقی عمومی بود به جهانگردان و مبلغان اروپایی .
بهرحال کسی در ایران خبری از کتاب ندارد تا شکست ایران از روس و جستجوگری های عباس میرزای نایب السلطنه که دستور ترجمه ای از کتاب می دهد به فارسی با عنوان «عبرت نامه»!
و آخ که عبرتی گرفته نشد ! .
عبرت از چه ؟
عرض شود جمله ای که امروز توجه مرا جلب کرده و از ادامه مطالعه ی شاه کتاب«تاریخ هنر» ارنست گامبریج بازم داشت ، این حرف کشیش کروسینسکی بود که؛ « سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن» را ابتدا صفویه و بخصوص شاه عباس بزرگ بعنوان سیاستی بنیادین در ایران بنیاد گذاشتند ! چیزی که تصور عمومی ما ایرانیان آن را صرفاً محصول حضور انگلیس در ایران می داند.
کمی که مکث کردم یادم آمد در میان منطقه بومی خودمان هم اولین بار همان وقت ها داستان دو حاکم توأمان ، بعنوان ایلخان و ایل بیگ شکل گرفت و البته حکایت دسته های مذهبی حیدری و نعمتی در شهرهای مختلف هم که به کرات آمده است در تاریخ ، شروع و اوج گیری اش همین دوران بود.
واضح است کار و نظری به ریشه یابی و اثبات مالکیت نظریه «تفرقه بیانداز و حکومت کن » نداریم اما در همین کتاب و کتب دیگر بیشتر به اثرات زیانبار این سیاست اشاره شده است تا جاییکه عموم مورخین تصدیق کرده اند حضور سپاه محلی یکی از ایالات ایران به تنهایی می توانست افغانها_که البته آنها هم ایالتی از ایران بودند_ را ناکام کند . اما همین بختیاری های ما در حین حرکت و رفتن به جنگ افغانها ، میان خود دچار نبرد چهارلنگ و هفت لنگ شدند و کلی از هم کشتار کردند و برگشتند!. علی مردان لر فیلی (بازمانده ی کهن خاندان حکومتگر اتابکان لر کوچک) ارتشی سواره آماده کرد و نزدیک اصفهان که رسید درباریان برادرش را که مدعی حکومت بود تحریک کردند ،بخشی از سپاه را جدا کرد و بی اطلاع و نقشه برادر حمله کرد و سواران را به کشتن داد و…
از آن طرف محمدولی خان حاکم هویزه و شاهسون ها و بلوچ ها و…
تیغ دودم تفرقه دامن صفویه را گرفت.
خرید و فروش پست های حکومتی و ایالتی و فقر اقتصادی و فساد حاکمیت و قدرتمند شدن بیش از حد خواجگان دربار و چنددستگی وثروت اندوزی درباریان نشان از تحلیل دقیق کروسینسکی دارد در حالیکه همان زمان منش های درباری تحلیل سقوط صفویه را به یک جمله فروکاسته بودند که «التقدیر یضحک علی التدبیر » یعنی تقدیر ،تدبیر را مسخره می کند!
باری تیغ دودم تفرقه دامن صفویه را گرفت. و اما قاجاریه هم عبرت نگرفت و دامن آنها را هم گرفت.
دردناک هستند ولی بایدشان خواند.