تاریخ انتشار خبر: 26 دی 1398 | 16:52:58
کد خبر : 8138
یادداشتی از نویدقائدی:

شادی همگانی ضرورتی جهت تلطيف جامعه امروز ایران

به گزارش خبرگزاری زاگرس نشینان؛نویدقائدی فعال رسانه ومطبوعات خوزستان در یادداشتی با عنوان :شادی همگانی ضرورتی جهت تلطيف جامعه امروز ایران به حوادث روزهای وماههای  گذشته  کشور پرداخت. بعد از بروز حوادث گوناگون طی ماه‌های اخير متوليان فرهنگی کشور بايد برای تلطيف جمعی روحيه مردم و بالا بردن تاب‌آوری اخلاقی رفتاري آن‌ها چاره‌انديشی کنند و […]

به گزارش خبرگزاری زاگرس نشینان؛نویدقائدی فعال رسانه ومطبوعات خوزستان در یادداشتی با عنوان :شادی همگانی ضرورتی جهت تلطيف جامعه امروز ایران به حوادث روزهای وماههای  گذشته  کشور پرداخت.

بعد از بروز حوادث گوناگون طی ماه‌های اخير متوليان فرهنگی کشور بايد برای تلطيف جمعی روحيه مردم و بالا بردن تاب‌آوری اخلاقی رفتاري آن‌ها چاره‌انديشی کنند و در هم‌اندیشی‌های علمی و فرهنگی روی اين موضوع بحث شود، چراکه جامعه‌ای که بلد نباشد شادی کند و اين امر تبديل به فرهنگ نشود و به مراسم و مناسک ويژه و با برنامه تبديل نشود از دو حال خارج نيست: اول اينكه جامعه دچار افسردگي و رخوت می‌شود که عوارض بسيار ناخوشایندی براي عموم مردم به همراه خواهد داشت. دوم الگوهای ديگر جوامع در جامعه رواج خواهند يافت که با عرف و ارزش‌های ما همخوانی ندارند، مانند پررنگ شدن روزهای وارداتی مانند عشاق يا ولنتاين كه چند سالي است در كشور ما رواج يافته اشاره نمود.

طبق نظر جامعه شناسان و روانشناسان شادی و اندوه هر دو، دو وجه اساسی در زندگی انسان است. هر فرد و گروهی همان‌طور که گاهی تحت تنش‌های تحمل‌ناپذیری قرار می‌گيرند و نياز به ابراز اندوه و غم برای کاهش دردهای خود و دستيابی به آرامش دارند، نيازمند اوقاتی هستند که خوش باشند و با آرامش و بدون دغدغه قهقهه زنند و شاد باشند. اگر در جامعه ايرانی شادی و غم را در دو کفه ترازو قرار دهيم، به نظر می‌رسد طرفی که غم و سوگواری قرارگرفته سنگين‌تر باشد. اين را می‌شود از تعدد مراسم عزاداری و برپايی مجالس سوگواری در طول سال نسبت به جشن‌ها و شادی‌های همگانی دريافت. به همين نسبت در جامعه ايرانی هنجارهای پذیرفته‌شده و مقبولی برای سوگواری حاکم شده است و برخلاف آن، وقتی فرصتی برای شاد بودن مردم فراهم می‌شود در نظر مردمانی ديگر هنجارشکنی رخ می‌دهد و ارزش‌هايی ناديده گرفته می‌شود. پرسش اين است که چرا جامعه‌ی ايرانی به اينجا رسيده و از نوعی فقدان توازن در شادی‌ و غم‌ دسته‌جمعی رنج می‌برد؟ اين موضوع بايد از طريق متوليان امور فرهنگي كشور در کارگروه‌های تخصصي موردبررسی و كنكاش قرار گيرد و براي آن برنامه‌هایی تدوين و آئین‌نامه‌های اجرايي تهيه شود كه در آن‌ها وظيفه هر دستگاه متولي مشخص باشد تا از اعمال هرگونه سليقه و تصمیم‌های فردي و احساسي جلوگيري گردد.
به نظر می‌رسد هنوز تا زمانی که جشن‌هايی برگزار شود که همه در آن شرکت کنند فاصله‌داریم؛ و اين در حالي است كه جامعه در تلاش برای خلق فرصت‌ها و روش‌های جديد برای رفع نياز خود به شادی است. شادی‌های دسته‌جمعی پس از انتخابات و پس از پيروزی گروه‌های ورزشي نمونه‌هايی از اين تلاش‌ها است. نمونه‌ای از اين الگوی موفق در سال‌های اخير را می‌توان جشن نيمه شعبان دانست، جشنی که با وجهه‌ای دينی رنگ و بوی ملی هم به خود گرفته و همه اقشار را به نحوی در آن شركت می‌نمایند. لذا جامعه‌ ما به جشن‌های این‌چنین بيشتر از اين نيازمند دارد تا در تعادل ميان غم و شادی به توازن و حتی برتری برسد.
درنهایت به مسئولين و متوليان امور فرهنگی و جرايد و تشکل‌های هنری و هنرمندان و ديگر جمع‌های مردمي فعال در عرصه اجتماعي و ديگر نهاد های مديريت و امنيت شهری پيشنهاد می‌شود هر چه سریع‌تر با تشكيل كارگروهی ويژه به بررسی و تدوين اهداف و برنامه‌هایی جهت اين مهم بپردازند، كه نتيجه آن ايجاد نشاط در شهروندان و تلطيف روحيه مردم آنان بعد از حوادث اخير باشد تا اثر آن در زندگی روزمره فردی و اجتماعي قابل‌لمس و برآيند آن‌ها انسجام بيشتر مردم و وحدت ملي شود.
*من ا. التوفيق*