تاریخ انتشار خبر: 26 اردیبهشت 1398 | 20:11:34
کد خبر : 5132
یادداشتی از حسین علیخانی:

سیاست ۶۰ روزه براي احیاي قدرت ایران

زاگرس نشینان- چارچوب مفهومی سیاست با شاخصها و مصادیقی همراه است که در صورت آگاهی از آنها؛به عمق استراتژیک اقدامات متمرکز میشویم اماجهت اطلاع هموطنان عزیزمان؛ در ترجمه متنِ قانون مقابله با فعالیتهاي بی ثبات ساز ایران که در سال ۲۰۱۷ توسط دو حزب جمهوریخواه ودموکرات به تصویب رسید در اصل نشان داد که همه […]

زاگرس نشینان- چارچوب مفهومی سیاست با شاخصها و مصادیقی همراه است که در صورت آگاهی از آنها؛به عمق استراتژیک اقدامات متمرکز میشویم اماجهت اطلاع هموطنان عزیزمان؛ در ترجمه متنِ قانون مقابله با فعالیتهاي بی ثبات ساز ایران که در سال ۲۰۱۷ توسط دو حزب جمهوریخواه ودموکرات به تصویب رسید در اصل نشان داد که همه سیاستمداران امریکایی؛ تشدید تحریمهاي ایران را به بهانه آزمایش موشکهاي بالستیک و برخی فعالیتهاي غیرهسته اي و نقض حقوق بشر و موارد مشابه دیگر که در این مقال نمیگنجد براي نابودي ظرفیتها و مولفه هاي قدرت ایران درروابط خارجی سنا تصویب و سپس درمجلس تایید کردند و ترامپ نماینده عریان آنها در اینرابطه بود.آنها در متن این قانون؛اعلام کرده اند:
استراتژي منطقه اي براي مقابله با تهدیدات متعارف و غیرمتقارن ایران در خاورمیانه و شمال افریقا و تحمیل تحریمهاي مربوط به تروریسم بر
سپاه پاسداران را تصویب و از تاریخ تصویب رییس جمهور را مکلف نمودند: باید تحریمها را اعمال و هر نود روز یکبار هم گزارش دهد….
… تا اینجاي ماجرا؛ نشان میدهد دکترین امریکاییها در برابر ایران؛ فشار حداکثري توسط دو حزب حاکم بوده و رییس جمهور فقط نماینده و
اعمال کننده آنها و ترامپ هم علنا با امضاي بخش بندي شده این قانون بر علیه ایران همه چیز را بنام خود ثبت کرد تا این ساختار قدرت در
امریکا هم بهم ریزد و اختلافات فی مابینِ اعضاي دوحزب ؛ اکنون نظام حاکم امریکا در برابر نظام جمهوري اسلامی را حقیقی تر نشان دهد و
همه آنها در برابر ایران ایستاده اند، نه ترامپ ، بولتون متزلزل و پمپو؛که اینها تابع و نقش آفرین دیدگاه هاي دو حزب جمهوریخواه و
دموکرات هستند که از آغاز ۲۰۱۹ با گستاخی بیشتر؛ نقش خود را عریانتر جلوه داده اند.
نتیجه اینکه:واقعیت ایالات متحده اینست که خود؛ بزرگترین ناقض حقوق بشر و تهدیدکننده دنیا با بزرگترین توپ و تشرها با دکترین تهدید
و ارعابِ کشورها و چپاولگر ملتها و دولتها و بویژه ملتهاي منطقه خاورمیانه و پرورش دهنده تکفیریها و دواعش هستند و به هیچ یک ازتعهدات بین المللی پایبند نبوده و نیستند و اجازه نمیدهند ملتی براي دفاع از سرزمین خود توانمند شوند و دهها موارد دیگر و انچه بر دنیاتحمیل میکنند دیدگاه اصلی هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات است نه بتنهایی، نظر رییس جمهورشان و ساده اندیشی است که در چنین شرایطی با آنها که بهیچ تعهدي پایبند نیستند مذاکره یا در برابرشان تسلیم شویم و تصور کنیم همه چیز حل میشود و البته؛ مقاومت بهترین راهکار است . لذا تا کنون ؛ واقع گرایی و صبر استراتژیک ملت ایران و نظام در برابر فشارهاي بی امان امریکا و عدم کارایی اروپاییها و هم پیمانان امریکا حقیقت امروز ما است
اما در نقطه دیگر این تحلیل ؛ نفت ایران و تسهیلات بانکی و اقدامات اقتصادي ایران را هم اکنون بایکوت نموده و هیچکدام از اعضاي چهار
بعلاوه یک هم بر تعهدات خویش عملا، پایبند نبوده اند و فقط، بصورت کلامی از برجام حمایت کرده و اقدامات عملیاتی مثبتی انجام نداده اند هر چند قول داده اند سازوکار اقتصادي جدید با ایران را ظرف دو هفته عملیاتی کنند و البته در اهداف کلان خویش ؛ با امریکا همراهی کرده و نظم جدید جهانی با قلدرمابی امریکا را پذیرفته اند در صورتیکه شعار چندجانبه گرایی سر میدهند اما میدانند که امریکاییها براي ترساندن دولتها و ملتها نظم جهانی و چندجانبه گرایی را نمیپذیرند و اکنون امریکاییها علیرغم قدرت نظامی برتر؛ بخوبی میدانند که جنبشهاي انقلابی و مقاومت ملتها بر علیه آنها شکل گرفته و تاثیرشگرف این اقدامات آنها را عصبانی کرده و ملت ایران هم از نیروي قدرتمند بازدارنده اي در برابر تجاوز دشمن برخوردار است.البته امریکاییها مدام بدنبال تامین هزینه هاي نامشروع خویش بوده و هستند و طی چند ساله اخیردوشیدن کشوري مانند عربستان را در برنامه خود قرار داده اند اما مهمترین نکاتی که اکنون به ذهن متبادر میشود اینست که چرا امریکاییها از همه نظامهاي بین المللی خارج و در عرصه هاي غیردیپلماسی و جنگ طلبی بازي میکنند؟
آیا دکترین دو حزب امریکا براي بازسازي نیروهاي استراتژیکشان در مناطق مختلف و امنیت ملی جدیدشان تعریف میشود ؟
آیا دکترین زور امریکا با دلارهاي عربستان و برخی دست نشانده هاي آنها بازي جدید احیاي اقتصاد آنهاست؟
آیا پس از جنگ سرد تا کنون نیروها و امنیت ملی آنها بازسازي نشده و اکنون هزینه کلان فعالسازي کارخانه هاي آنها در دستور کار است؟
آیا نمیدانند هر کشور قدرتمندي اگر بخواهد در دنیا تبدیل به هژمون شود خودش باید به نظم و قوانین بین المللی متصف باشد؟
آیا امریکا میتواند از همه قراردادها و کنوانسیونهاي بین المللی و نهادهاي مشابه خارج شوند و کسی هم بازخواست نکند؟ یا شاید بخاطر خدمات عمومی به ملل متحد در تعریف طرح مارشال؛ مانندایجادصندوق بین المللی پول و سازمان ملل و امثالهم و نهادهاي مالی پس از جنگ دوم را مدام میخواهند از دنیا مطالبه کنند و این نظم جدید را بخاطر منافع خود میپذیرند؟ و یا باید با حضور در سایر کشورها منافعشان را اینگونه بردارند و لزوماآمریکاییها در دکترین جدید خود ثروت اعراب منطقه خلیج فارس را بایستی، هزینه منافع حضورشان کنند و ترامپ هم سودمندي این دکترین را درسال ۲۰۲۰ بنفع خود تمام کند و تصور اینست که ناظم جهانی است و نظام تک قطبی باورهمیشگی آنها شده ؟
اکنون دنیا میداند که امریکاییها با ایجاد بی نظمی در نظم جهانی بدنبال منافع نامشروع خویش در همه جا هستند و این رییس جهمور هم با
روساي جمهور پیشین تفاوتی ندارد و اینکه الان او؛ دکترین امریکاییها را عینی تر و عریانتر با گستاخی بیشتر، نشان میدهد؟ در همین رابطه همه میدانیم که ترامپ نمیخواهد چین و روسیه متحد شوند و نمیخواهد ایران استخوان در گلویش در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه باشد لروپا هم که در چنگ اوست لذا او بدنبال ترمیم زیرساختهاي داخلی امریکاست و هیاهوي بیرونیشان بخاطر منافع درونیشان است و بس؟ و هم اینک ایران باید با صبر استراتژیک و بدور از ماجراجویی و تکیه بر ظرفیتهاي داخلی از این مشکلات پلی بسازد براي تحقق اقتصاد غیرنفتی و پاسخ دهیم به آنها که تصور میکنند در برابر امریکا باید کرنش کرد و بیاد آوریم که امریکا هم هزینه هاي بیشماري به مردم ایران تحمیل کرده است از جمله:
۱ -ایران قبل از انقلاب با کودتاي ۲۸ مرداد بر علیه دولت قانونی مصدق و ظلم مضاعف به مردم و پس از انقلاب در ۴۰ سال گذشته ایرانیها هزینه هاي زیادي براي تغییر هژمونی امریکا و رویکردشان پرداخته که عبارتند از : جنگ تحمیلی هشت ساله آنها و هزاران شهید و مجروح و هزینه هاي اقتصادي کلان بر کشور
۲ -ترور دانشمندان ایرانی توسط امریکاییها و صهیونیستها و اذنابشان در منطقه
۳ -تحریمهاي ظالمانه اقتصادي و جنگ نرم فرهنگی و هجوم به زیرساختهاي فکري مردم ایران
۴ -ایجاد داعش و گروههاي تروریست و دست نشانده امریکا در منطقه و محاصره آتشین با نیروهاي مستقرشان در منطقه
۵ -سرنگونی هواپیماي ایرباس ایران با صدها شهید و انواع کودتاها و تخریبهاي پیدا و پنهان بر علیه نظام
۶ -ایجاد انواع ناامنی در حوزه هاي سیاسی امنیتی، اجتماعی و محیط زیستی و ایجاد بی ثباتی در مرزهاي ایران
۷ -حمله به مردم با سلاح هاي شیمیایی و میکربی. کودتاي نوژهو تایید منافقین از سوي امریکاییها با ایران هراسی
۸ -تشدید مسابقه تسلیحاتی با حضور در کشورهاي منطقه به بهانه ایران هراسی و اخلال در تجارت دریایی و تحریم کشتیرانی
۹ -تحمیل محدودیتهاي مالی بانکی و موانع سازي رفع تحریمهاي سوییفت
۱۰ -قراردادن سپاه پاسداران بعنوان نیروي دفاعی کشور در لیست سیاه تروریسم و تحریم
۱۱ -تحریم افراد و شرکتهاي ایرانی و ایجاد تلویزیونهاي مخالف نظام و مردم ایران و حمایت از فرقه هاي ضاله با کمک صهیونیزم
۱۲ -جنگ ارزي براي کاهش قدرت پول ایران و جنگ روانی براي امنیتی کردن فضاي کشور
۱۳-تهدید و تطمیع کشورها براي قطع روابط اقتصادي با ایران و پشتیبانی از کشورهاي متخاصم منطقه و برخورد دوگانه با تروریسم

۱۴ -واکنش متناقض به موضوع حقوق بشر به نفع خود و امثال دست نشانده هایشان مانند عربستان
۱۵ -گشایش انواع پرونده هاي حقوق بشري بنفع خود و توقیف داراییهاي ایران
۱۶ -ایجاد موانع در دستیابی به علوم هسته اي و عدم پایبندي امریکاییها به تعهدات بین المللی
۱۷ -حمایت از تکفیریها و خروج از برجام و فروش انواع تسلیحات به کشورهاي عربی براي مهار ایران به اعتقاد خودشان
۱۸ -پرداخت هزینه گزاف براي ناامن سازي منطقه توسط امریکا و فشار حداکثري تحریمها و صدها موارد مشابه دیگر که نشان میدهد
نظام اسلامی چه هزینه هنگفتی تا کنون براي استقلال خود داده است
۱۹ -البته امریکاییها؛ ایران را مانع دکترین جدید خود میدانند در صورتیکه در همین سخت ترین شرایط؛ ایران هجدهمین اقتصاد دنیا را
در اختیار دارد که نشان میدهد ظرفیتهاي بی بدیل غیر نفتی در کشور فراوان و با رشد علمی و فناوریهاي نوین در صورت توسعه
انسانی و توجه به عمق استراتژیک و دکترین جدید ایران، ما میتوانیم هژمونی ضد سلطه را عیانتر نماییم و سیاست فشار حداکثري به
کشور را به حداقل برسانیم
۲۰ -اکنون همه میدانیم که ترامپ بتنهایی نمیتواند خواسته خود را بر دنیا تحمیل کند و او نیز بازیچه و نماد منافع کانونهاي قدرت در
امریکا و بویژه صهیونیزم بین الملل است و البته ایران و امریکا بدون توجه به دیدگاه صهیونیزم و دو حزب جمهوریخواه ودموکرات نمیتوانند مشکلشان را حل کنند پس حل نمیکنند چون مغایر با اهداف نظام است لذا اگر تا کنون برجام سودي براي ایران نداشته الزاما ماندن در برجام هم ضرورتی ندارد البته در چنین شرایطی فعلا تصمیم با نظام است اما سیاست تنش زدایی ورفتار منعطف دولتمردان با ایستادگی بر حقوق مردم ایران بایستی در دستور کار قرار گیرد و از همه ظرفیتهاي داخلی و درونزابراي فعالیتهاي اقتصاد غیر نفتی استفاده نماییم و متوجه باشیم که در برابر قدرت ایران سایر قدرتها آسوده نمینشینند لذا باید مداوم ؛هزینه استقلال و عزت و قدرت خویش را پرداخت نماییم تا ناوگانهاي امریکایی بجاي استقرار در خلیج فارس؛ دریاي عرب درآنسوي خلیج فارس را برگزینند تا شاید سیاست ۶۰ روزه براي احیاي قدرت و منافع مردم ایران تامین گردد و حزب اعتدال وتوسعه خوزستان هم دکترین جدید نظام و دولت ایران را باور دارد و براي تحقق آرمانها و منافع ملی ایران همپاي نظام و دولت
ایران تلاش خواهد نمود.

 

حسین علیخانی

معاون سیاسی حزب اعتدال و توسعه خوزستان