زاگرس نشینان-بسیاری مفاهیم در جامعه امروزی ما تغییر کرده است. آنهم تغییری کامل، که نحله ای جداگانه پیش گرفته و به لجه ای از سیاهی و کذب فرو رفته است. این نحله کژرو، نه تنها خود بلکه جامعه ای را به تباهی می برد. مفاهیم انقلاب اسلامی، از زمانی که رهبر کبیر و فقید انقلاب، […]
زاگرس نشینان-بسیاری مفاهیم در جامعه امروزی ما تغییر کرده است. آنهم تغییری کامل، که نحله ای جداگانه پیش گرفته و به لجه ای از سیاهی و کذب فرو رفته است. این نحله کژرو، نه تنها خود بلکه جامعه ای را به تباهی می برد.
مفاهیم انقلاب اسلامی، از زمانی که رهبر کبیر و فقید انقلاب، امام خمینی پایه گذاری نموده و رهبر فرزانه ادامه دهنده آن بوده و هست، مبتی را بر عدم دخالت مستقیم در قوا قرار داده است، این درحالیست که این عدم دخالت صرفا رهبری رعایت می کند، و مسئولین و نمایندگان ووو ملزم به رعایت نیستند.
بسیار تفاوت هاست بین مسئولین و نمایندگان سه دهه پیش با نمایندگان و مسئولین امروزی، آنان جان فدای انقلاب بودند، از جان و مال خود در راه اسلام هدیه کردند.
اما آیا نمایندگان امروزی، اینچنین هستند؟
گویا فراموش کرده اند، وظیفه خود را که نظارت بر قوانین و قانون گزاری را با مجریه؟
امروزه بسیاری مدیران به نماینده ای از مجلس و یا شورا متصل هستند. این اتصال در راه قانونی اشکالی ندارد، مشکل از اینجا آغاز می شود که آن مدیر دیگر مدیر دولت نیست بلکه مدیر نماینده می شود.
نحله کجی که در این سی ساله خود را آبدیت کرد، راه و روش های مختلف را آزمود، از همه دلان های بازرسی و امنیتی گذشت، تا چهره ای امروزی را نمایان سازد، چهره ای که استاندار یک استان بدون اذن نمایندگان مجلس مدیری را تغییر نمی دهد.
فشار بر استاندار را با فشار بر ریاست جمهوری آغاز می کنند. این فشار از جانب سودجویان از یک سوی و فریب حزبگرایان از سوءدیگر تکمیل کنند انحراف در سطوح بالا می شود.
و به این صورت یک استان، به فنا می رود، مدیرانی تقسیم شده، دست بسته و مطیع نمایندگان، از دامن چنین فشار های زاییده می گردد.
ناتوانی، عدم خلاقیت، مدیران بازنشسته و یا گذشته از بازنشستگی با هزاران ترفند، صندلی مدیریت را دو دستی چسبیده اند، مسلما این چنین مدیرانی بی اذن حامی شان آب هم نمی خورند، از آنسوی دولت و نماینده دولت را تحت فشار می نهند، بردها برای آن ها خواهد بود و شکست ها نصیب مردم و دولت می گردد.
فی الواقع دولت در حالتی آچمز به سر می برد، بی آنکه بتواند بر این رخوت و سستی فایق آید. و پدیده رانت، شکوفا می شود.
این مقوله صرفا به مسئولین اجرایی ختم نمی شود، بلکه فرمانداران نیز از این وضعیت مستثنی نیستند، از آنسوی، شهرداران، و شورای شهر نیز به نوعی سایه سنگین این وضعیت را به واسطه پایتخت نشینی این نمانیدگان حس کرده و کمر خم می کنند.
اینچنین است که ما در دولت ها رشدی به آن صورت که ارزشمند باشد نه تنها نمی بینیم، بلکه سقوط به قهقراء جزوی از اینچنین برنامه هایی است که یک نماینده، وظیفه قانونی اش را رها می کند، و هنوز سال اول نماینده گی است به فکر ۴ سال بعد می افتد.
عواملی که بلاد غیر اسلامی رشد موفقی دارند، همین عدم دخالت در انتصابات و نحله های سودجویانه است که با نفوذ در دولت ها ایجاد می شود، و بر عکس اینجا، که نماینده گان، پس از یکی دو دوره، پایتخت نشین می شوند، و یادی از شهر و دیارشان، که از آنجا به همه جا رسیدند نمی کنند.