تاریخ انتشار خبر: 18 مرداد 1399 | 00:45:41
کد خبر : 9192
یادداشتی از حسین علیخانی:

رسانه ها و شبکه هاي اجتماعی ، عامل تحول یا سرنگونی !

به گزارش خبرگزاری زاگرس نشینان؛حسین علیخانی فعال سیاسی-اجتماعی در یادداشتی باعنوان:رسانه ها و شبکه هاي اجتماعی ، عامل تحول یا سرنگونی ! با تحیت و شادمانی بمناسبت عیدغدیر؛عید ولایت امیرالمومنین علی ع و تقارن آن باروزخبرنگار وآرزوي بهترین لحظات براي عاشقان مولا عصر جدید عصررسانه ي عدالت؛هوشمند؛کمال گرا و آگاهی بخش و باید رسانه اي […]

به گزارش خبرگزاری زاگرس نشینان؛حسین علیخانی فعال سیاسی-اجتماعی در یادداشتی باعنوان:رسانه ها و شبکه هاي اجتماعی ، عامل تحول یا سرنگونی !

با تحیت و شادمانی بمناسبت عیدغدیر؛عید ولایت امیرالمومنین علی ع و تقارن آن باروزخبرنگار وآرزوي بهترین لحظات براي عاشقان مولا

عصر جدید عصررسانه ي عدالت؛هوشمند؛کمال گرا و آگاهی بخش و باید رسانه اي در خدمت بشر باشد نه رسانه اي که جوامع را با اهداف دشمنان بشریت تحت سیطره ي خود درآورده و فرهنگ خانواده و جامعه را دستخوش متغیرهاي ناپایداري نموده اند که مک لوهان و اکثر علماي علم ارتباطات؛اطلاعات و… پیش بینی چنین ابربحرانهایی را در اقصی نقاط دنیا نکرده بودند آنهم در زمان حضور جهانیِ ویروس کرونا و البته ویروس نادانی و ترس عمومی از ندانستن و غلبه مرگ ارزان ورنج آور مردمی که بر دانش مدرن تکیه دارند و اکنون علیرغم تلاشهاي کم نظیرشان، هنوز؛درمانده اند. بهر حال به روایت مک لوهان، بعداز سال ۱۹۵۰ تاکنون که تقریبا اکثر غیرممکن ها پیش بینی شده بود الان ؛ همه عضو یک دهکده جهانی هستیم و همراه با ظهور تکنولوژيهاي مدرن در موج سوم زندگی بشر و به زعم آلوین تافلر،همه چیزرا تحت تأثیر قرارداده و همین تکنولوژيها از لحاظ تیپولوژي و ریخت شناسی و از لحاظ کارکرد؛شبیه به یکدیگر از یک خاستگاه و ریشه در یک سنت مشترك یا مدرنیته شکل گرفته اند مانند: تلویزیون، سینما، ماهواره، رادیو و اینترنت با تولید محتوا وهنرهاي نوظهوردیگر و پدیده سایبر و فضاي مجازي؛ انواع SMS و اشکال جنگ نرم در شبکه هاي اجتماعی که نوعی فروپاشی ملل و خانواده ها را با بستري از تاثیرگذاریها تا سقوط اخلاق اجتماعی و دینی و سرزمینی را پدید آورده و پس لرزههاي این زلزله ي جهانی شدن با رسانه هاي مدرن در مردمانِ ناآشنا با هویت پنهانِ رسانه ها در بین عموم ؛ مصیبت سازتر شده حالا باید گفت: مک لوهان ؛ تیلور و مانوئل ؛کاستلز وامثالهم آیا توانسته اند؛ رفتار بشر را در عصر ابر بحرانهاي اقتصادي؛ فرهنگی و رسانه اي مدرن؛ پیش بینی کنند؟ البته دهکده جهانی مک لوهان پدید آمده اما الان همه آدمها و بالاخص خانواده ها با تخیل همزمان در رشد تکنولوژیهاي ارتباطی و انواع مشکلات اقتصادي و اجتماعی همراهند.
لذا ضروریست تا حداقلِ تاثیر رسانه و مدیریت رسانه را همه بدانیم؛ مثلا بدانیم رسانه ها وکلیه وسایل ارتباطی درسطحی گسترده به انتشار اطلاعات، اخبار، عقاید و دیدگاههایی میپردازند که این وسایل با تنوع و طیف گسترده اي از ابزارهاي کنترلی اجتماعی مانند: روزنامه ها، کتابها، رادیو، تلویزیون و شبکه هاي اجتماعی و استفاده از انواع رسانه هاي نامتعارفی که با تاثیر بر اذهان مخاطبان مواجهند تا وسایل ارتباط
فردي و ارتباط گروهی را انجام دهند؛ لذا وسایل ارتباط جمعی و انواع ناشناخته هاي دیگر را براي انتقال پیام هاي تاثیرگذار بر اکثر ملل توسط عده اي از آدمهاي خاص یا دولتهاي خاص بکار میگیرند و بدنبال آنند تا با حذف بسیاري ارزشهاي منطبق با روح و روان و رفتار انسان ها؛ مردم را به چالش بکشند؟ لذا سواد رسانه اي در دوران تغییرات پرشتاب زندگی مثل نان شب بر همه واجب است تا قابلیت دستیابی، تحلیل، ارزیابی و خلق پیام هاي تاثیر گذار بر روابط اجتماعی و خانوادگی را تحت تاثیر قراردهیم ؛ زیرا سواد رسانه اي؛ توانایی دسترسی، تحلیل، ارزیابی و ارتباط با پیام ها را به شکلهاي گسترده و متنوعی از باورهاي کلیشه اي غیرمتعارف و نفهمیدنهاي آدمها از محیط پیرامونشان را تفکیک و به چالش میکشند.

سوادرسانه اي؛ توانایی در انتقاد و ایجاد رسانه جدید در کشف رمز پیام هاي پیچیده را دارند تا مخاطبان بفهمند که چگونه پیام هاي رسانه اي تولیدي را معنا و تشخیص دهند و چه کسانی پیام هاي مختلف را تولید میکنند و سازندگان رسانه ها از مخاطبان چه میخواهند و چه انتظاراتی از مخاطبان براي باورکردن پیامها و عمل براساس آنها رادارند وآیا از نوع و نحوه عملکرد ابزارهاي اقناعی رسانه هاوتوانایی تشخیص سوگیري ها،چرخش ها، اطلاعات نادرست و دروغ ها آگاه میشوند تا بتوانند پیام هاو محتویات رسانه اي را خودشان تولید و اشاعه دهند؟ حالا سواد اجتماعی و فرهنگ انتقادي با تغییرپذیري در فرآیندهاي دموکراتیک جوامع امروزي و خلا آن در خوزستان و دهها مورد دیگر مانند تاثیر بر باورها و نگرشها و ارتباطات و اطلاعات بصري و انواع آموزشها کجاي ماجرا قرار دارند؟

یا چرا ؛ رسانه ها تبدیل به جبهه فرهنگی، به گستردگی همه کشورها و اندیشه ها شده اند و آیا رسالت اصلیشان تربیت رفتار اجتماعی واخلاق سیاسی و اقتصادي بر مبناي اهداف از پیش تعیین شده است؟

البته اگر هشیار نباشیم در دام ۱۰ درصد از پایگاههاي اینترنتی متعلق به پایگاه هاي فساداخلاقی وسیاسی و قدرت طلبانی می افتیم که۹۰ درصد آنها براي تغییر اذهان ملل بنفع خویش وارد گود شده اند همان تیپ هایی که باهیجان نامتعارف و مهندسی عقل و احساس عمومی،عواطف و ذهن مخاطبان را نشانه رفته تا استدلال خویش را بنام منطق بخوردشان بدهند و باورهاي جدید را با تکرار از انواع شبکه ها به آنها بقبولانند و فرصت تولید محتوا را ازمخاطبان گرفته تا ذهن شان را تهی و فکر کردن را مصلوب و سطحی اندیشان را با این ذات نادرست همراه و اهداف نظریه ي ذات گرایانه تکنولوژي مدرن و هستی شناسانه منسوب به هایدگر فیلسوف معاصر را به چالش بکشند؛ زیرااز نظر او(( فناوري)) نخستین هدیه فرهنگ معاصر و قلمرو اصلی مواجهه خردمندانه با هستی انسان بوده لذا رابطه فناوري با انسان نه رابطه اي بیرونی که با ساختار وجودي او عجین شدهو ویژگی فناوري تنها از طریق توافق و انطباق آن با نوع بشر قابل درك گردیده اما صاحبان قدرت نمیگذارند تا نیروي زایش و قوه آفرینش مخاطبان محقق گردد. لذا در شرایط فعلیِ ابربحرانها و جنگهاي ترکیبی؛ مدیریت رسانه ها با تسخیر فرهنگ و روح و ذهن آدمها جوامع را به چالش کشیده اند حالا به سایر نظریه ها کاري نداریم اما باید بدانیم حریم خصوصی در بعد رسانه و خانواده هم اصالتا تنها مجموعه اي از افراد نیست و نشان دهنده نوع وشکل روابط میان اعضاي آن و مجموعه اي ازافراد با برقراري ارتباط با یکدیگر و انجام کارها و فعالیت مشترك با هدف مشترکی است بشرطی که این مشارکت؛ ترویج یابد و هرکدام ساز خود را بتنهایی ننوازند و حتا زن و مرد و فرزندان خانواده هرکدام انتظار اقدام مشترك را از هم نگیرند و نگویند که مثلا این کار مردانه یا زنانه است و ربطی به تو ندارد که همین بحران جدید؛ آغاز مهندسی شده رفتار ابلهانه و مورد نظر ضد کانون خانواده و نگاه سخیفی است که گوشی هاي همراه و تفرُد غرب و تربیت غلط خانواده؛ خلق کرده و در مسیر عبور از اخلاق اند در صورتیکه اعمال و رفتار مشترکمان بهمدیگر مرتبط است و خانواده ها باید با هدف رسیدن به سطحی باشندکه بتوانند ثبات وتداوم خود را حفظ و انسجام خانواده و شخصیت هایی پایدار براي رفع نیازهاي همدیگر درجهت هدف جمعی را ایجاد نمایند تا شاخص پویایی وحافظ آن قلمداد شوند هر چند ذات ابزارهاي الکترونیکی بدلیل استفاده از عنصر تغییر ، نمی توانند عامل آرامش باشند و کارکرد رسانه ها به دلیل کارکرد متنوع خود و ایجاد تغییرات پیوسته، بتدریج جاي ارتباط بین فردي از نوع چهره به چهره را گرفته و موجب شده اند تا فضاي انفرادي، بجاي فضاي جمعی وعاطفی در خانواده ها حاکم شود. به تعبیر فوکویاما به دلیل تحدید اخلاق و کیفیت زندگی؛ بتدریج شاهد یک فروپاشی بزرگ خواهیم بود.

مانندارتباط بین فرزندان ووالدین و ارتباط بین زن وشوهر که این ارتباط میان همسران به دلیل تغییر مخاطب و جایگزینی تلفنهاي همراه و
دستیابی به دنیاي مجازیست یا ارتباط ملت و دولت که بعلت عدم شناخت نیازهاي استراتژیک و عدم درك دولت از ملت و منافع ملی به چالش کشیده شده … مک گایر ورود ابزارهاي رسانه اي را به ورود بیگانه در خانه تعبیرکرده و میگوید : بطورمتوسط شش روز در هفته ، بیگانه اي در خانه حضور دارد. که آزادانه درهمه جاي خانه سرمیزند و تاثیر میگذارد.

این بیگانه وظیفه ساده اي دارد و آنهم محدود کردن توانایی زنها و شوهرها و بچه ها در تشخیص رویا از واقعیت و ما به او اجازه می دهیم که در هر ساعتی وارد خانه شود و متاسفانه درباره این بیگانه هیچ هشداري به رفتار خودمان و بچه ها نمی دهیم. این بیگانه هرحرفی می زند و دیگران سراپا گوشند. جان تیلور گاتر درباره وسعت دنیاي مجازي می گوید : تلویزیون و رسانه ها با صرف وقت کودکان به دنیاي مجازي، فرصت تجربه دنیاي حقیقی و آشنا شدن با واقعیتهاي جذاب، نشاط آور و حتی مخاطره آمیز را از آنان سلب و این امر آنان را بی حوصله ، حسود ونامتعارف بارمی آورد.

در گزارش ان واي تی(NYT)؛زنان درامریکا بیشترازاینکه به فکرمراقبت ازکودکان خود باشند، تلویزیون تماشا یا با گوشیهایشان مشغولند و حتا کمتر با مردان شان هستند(نمونه اش در ایران) افزایش فردگرایی وکاهش جمع گرایی؛عامل مهمی در آسیب دیدن ارتباطات عاطفی و تربیت خانوادگی قلمداد می شود ؛ فرد گرائی بر علایق و نیازها و اهداف جمعی، ترجیح و ارزشها و هنجارها ، مبناي فردي قرار گرفته اند، تا کسب لذت فردي در اولویت باشد…

البته فرهنگ ِغربی، هویت فردي را در جهت فردیت گرایی نسبت به فرهنگ آسیایی و شرقی و نیز آمریکاي جنوبی تغییر داده اند و دلیل آن اینست که در این فرهنگها ، تعداد خودها بیشتر است و هر فرد داراي چندین((خود)) است مانند: ترجیح خانواده پدرومادر بر خانواده همسروفرزند، البته ناخواسته؛ این شکل از زندگی کنونی طبق دکترین مهار ملل انجام میشود تا خانواده را فداي رفتار فردي کنند.

اینجاست که جنگ نرم غربیها براي تسلط بر اذهان و منابع و ظرفیتهاي کشورها تا حد نابودي آنها با روشهاي مختلف تغییر رفتار و یا عدم حمایت یا تحریم بر ملل اعمال میشود و با انواع رسانه بر اذهان ملتها ورود میکنند تا تابع باشند؛ جنگ نرم یا (War Soft (در برابرجنگسخت (War Hard (کاربرد ویژه تري هم داردو بجاي جنگ از واژههاي تهدید یا قدرت استفاده میشود؛درست شبیه جنگ نرم درخانواده که عامل نخست آن همراهی با داده هاي شبکه هاي اجتماعی و سرخوردگیهاي تجرد و تفرد قبل و بعد ازازدواج است . نظریه جنگ نرم نیز طی دهه هاي اخیر وارد ادبیات سیاسی شده تا مبناي جنگ سخت؛کنترل و نابودي اقتصادي با «اجبار» و مبناي قدرت نرم با اقناع قرار گیرد؛ نمونه اش درایران و جنگ نابرابر با غرب؛ بدون خونریزي و تسلط بدون خشونت با ترویج مبانی تحریم در همه حوزه ها و تخریب از درون؛مبناي تحریم تا فروپاشی اقتصاد و خانواده ایرانی قرار گرفته تا براي ایجاد تغییر در اصول رفتار نظام و سلطه خویش براي براندازي و تضعیف
و ناکارآمدکردن آن در اذهان مردم اقدام نمایند و در این مسیر نیروهاي نابخرد داخلی در راستاي اهداف میان و بلند مدتشان بصورت موزائیکی عمل کنند تا در طول زمان در کنار هم منجر به تضعیف و ناکارآمدي و در نهایت حذف نظام و فروپاشی از درون شوند. بنابراین
در جنگ نرم، دشمن از تاریک نشان دادن آینده

به کمک رسانه ها بهره میگیرند و با سوار شدن بر مرکب تردید در اصول، مبانی ودستاوردها تلاش میکنند تا نظام و حافظان آن را مرعوب نمایند؛ حال در این راه مفسدان و ناکارآمدان نیز به این فرایند کمک میکنند تا جنگ
نرم، صحنه تقابل دروغ هاي بزرگ با واقعیت هاي تردیدناپذیر و ناکارآمدیهاي خودساخته؛ گردد؛ مارك پالمر یکی از استراتژیستهاي معروف آمریکایی که از اوبه عنوان یکی از نوآوران سیاست خارجی ایالات متحده نام می برند در دولتهاي نیکسون، کارتر، ریگان و بوش در وزارت خارجه مشغول بوده و علاوه بر مدیر دپارتمان تحقیقاتی مرکز سیاست خارجی سابان در موسسه بروکینگز نیز می باشد،او عضو کمیته خطر جاري است که گزارشی تحت عنوان ایران و آمریکا،رهیافت جدید را به نگارش درآورده ؛کمیته خطر جاري در اوج جنگ سرد و دراقدامات در جریان رقابت دو ابر قدرت شرق و غرب را طراحی و اجراي مراحل مختلف سناریوي فروپاشی ابرقدرت شرق با “جنگ نرم ” دهه ۱۹۷۰ میلادي و با مشارکت اساتید برجسته علوم سیاسی و مدیران سابقه دار سازمان سیا و پنتاگون تاسیس و یکی از موفقیت آمیزترین (War Soft ) در سال هاي پایانی دهه ۱۹۸۰ را انجام داد و براي راه به زانو درآوردن شوروي؛ جنگ نرم و فروپاشی از درون را معرفی کرد.

سیاستگذاران پنتاگون و سیا با سه راهبرد دکترین مهار، نبرد رسانهاي و ساماندهی نافرمانی مدنی اتحاد شوروي را منهدم نمودند. پالمر استدلال خود را صراحتا باایده تهاجم نظامی علیه جمهوري اسلامی ایران مخالفت و اعلام نموده ایران به لحاظ وسعت سرزمینی، کمیت جمعیت، کیفیت نیروي انسانی، امکانات نظامی، منابع طبیعی سرشار و موقعیت جغرافیایی ممتاز در خاورمیانه و هارتلند نظام بین الملل به قدرتی کم نظیرتبدیل و دیگر نمیتوان با یورش نظامی و جنگ (War Hard)آن را سرنگون کرد بلکه تنها راه سرنگون سازي نظام جمهوري اسلامی پیگیري مکانیسمهاي جنگ نرم و استفاده از تکنیک هاي عملیات روانی تبلیغاتی با استفاده از ۳ تاکتیک دکترین مهار، نبرد رسانه اي و ساماندهی و پشتیبانی از نافرمانی مدنی را باید اجرا که از خانواده ها آغاز و در بستر جامعه باید جاري شود و برخی رسانه ها هم باید خط مقدم شوند.

نتیجه اینکه؛ پاسخ ندادن به نیازهاي فطري و رفاهی حداقلی خانواده ها با محرومیتهایی که توسط دولتهاي ضعیف ایجاد میشوند؛ راه هموار و حالا ما باید تحلیل کنیم تا بدانیم اکنون کجاي این پازل خطرناك هستیم که خودمان بخش عمده اش را با ناکارآمدي و بیکاري ۱۳ میلیون جوان مجرد بیکار آماده ازدواج و کم توجهی به رفع تبعیض و فساد اقتصادي در سه قوه را ایجاد کرده ایم؟

این است قدرت رسانه در ثبات یا سرنگونی خانواده و نظام؛ لذا باید عصر پساغربی را با توجه به ظرفیتهاي داخلی و شرکاي خارجی هم بلوك؛ هموار و نیروهاي عملگراي کارآمد و شایستگان را با تمرکز بر ظرفیتهاي درونی بکار گیریم و البته همزمان با روز خبرنگار و ارج نهادن به عملکرد ارزنده ي اکثریت خبرنگاران و رسانه هاي مکتوب و غیرمکتوب در همه حوزه ها؛ هشیار باشیم که: انفجارهاي بیروشیما در بیروت لبنان و امثالهم حتا در صورت غیرعمدبودن؛شاید، یک سناریوي زمان بندي شده ي چند اپیزودي براي فروپاشی از درون است و رسالت فعالینِ رسانه؛ بررسی و تحلیل کارشناسانه چنین رویداد دهشتناکی است تا دشمنان ملل از آن بهره نگیرند…