به گزارش خبرگزاری زاگرس نشینان؛سجاد بهمنی، استادیار گروه جامعه شناسی دانشگاه شهید چمران اهواز در یادداشتی باعنوان:«در نکوهش کنشگری مجازی یک همشهری رامهرمزی» در روزهای اخیر، ویدئویی در فضای مجازی منتشر شده است که محتوای آن خروج تعدادی گوسفند را از دانشگاه پیام نور رامهرمز نشان می دهد و فیلمبردار که ظاهرا یک شهروند عادی […]
شهروند رامهرمزی فیلمبردار این صحنه با چنین بازنشر گسترده ای به هدف خود رسید و از اعتبار شهرش، خودش و همشهریانش با موفقیت کاست!
او در چند ثانیه همه اعتباری که عبدالجلیل کلانتر هرمزی به خون دل خوردن و مداوای جهادی بیماران شکاف لب در مناطق دور و نزدیک کشور برای زادگاهش اندوخته بود و همه افتخارات حیدر بهمنی در مهار چاه های نفت اهواز و کویت، همه را کوشید که بر باد دهد.او سرمایه اجتماعی ده ها استاد و معلم دانشگاه پیام نور رامهرمز، دانشگاه آزاد، آموزش و پرورش و بطور کلی نهاد علم را به سخره گرفت و ویدئوی را بازنشر داد تا دیگران نیز چشم بر شایستگی های زادگاه کهن مان ببندند و بخندند!
این یک بعد قصه بازنشر این ویدئوست و از یک منظر دیگر، پرسشی که مطرح می شود این است که چرا برخلاف رویه عمومی، یک شهروند چنین نفرتی را از از خودش، زادگاهش و نهاد علم می پراکند و از چنین بازنشری چرا خرسند است؟
چه می شود که یک شهروند به جای احساس مسئولیت و چند قدم پیاده رفتن و تعامل صمیمانه در یادآوری اهمیت وظیفه نگهیان یا مامور حراست درب دانشگاه پیام نور به او، در حل چالش ورود گوسفندان به فضای دانشگاه، آن هم در شهری که کشاورزی و دامپروری در آن رونق دارد، چنین بی تفاوت و با سلاح دوربین خود بر اعتبار شهرش یورش می برد؟
بی گمان ساده ترین پاسخ به این پرسش ها و ده ها پرسش مشابه دیگر این است: او یک شهروند بی تفاوت است، و برایش سرمایه اجتماعی زادگاهش اهمیتی ندارد، و یا اگر چنین فردی نباشد آگاه نیست که چگونه خشونت پراکنی و نفرت ورزی کرده است و یک تنه علیه همه میراث شهرش، دوربین به دست شده است!
شخصا با پاسخ دوم موافق ترم و تصورم این است او بی تفاوت نبوده و گواه این ادعا، ایستادن و فیلمبرداری او از این صحنه بوده است اما به دلیل ناآگاهی و عدم اندیشه پیرامون ابعاد و پیامدهای کنشش(عملش)، دست به انتشار این ویدئو زده است.
چنین شهروندی را باید جستجو کرد و با او به گفتگو نشست، حس توجه و تفاوت مندی اش پیرامون مسائل اجتماعی شهرستان را به مسیر صحیح هدایت کرد و شیوه صحیح کنشگری اجتماعی را به او آموخت. او برای توسعه شهرستان یک فرصت است و می توان در همین نهاد دانشگاه به او از شیوه های صحیح کنشگری اجتماعی سخن گفت و از دردمندی او در حل مسائل شهرستان بهره مناسب گرفت.
دانشگاه پیام نور رامهرمز باید این شهروند گرامی را دعوت کند و با او از ظرفیت های فرهنگی رامهرمز سخن بگوید و از اینکه کیفیت شهروندان چه اندازه و چگونه می تواند به توسعه زادگاه مان یاری رساند. سایر نهادها و متولیان شهرستان نیز باید این شهروند فیلمبردار را دعوت کنند و از او بخواهند دیگر نه از موضع استهزا و خودتحقیری شهرستانی، بلکه از موضع نقد همدلانه یاری گر مدیریت شهری در توسعه رامهرمز باشد تا این شهر کهن با توان بیشتری گام در مسیر بهبود مبلمان و فضای شهری نهد.
نگاهی ساده به نقشه ها و داده های مرکز آمار ایران و مداقه در تاریخ محلی استان، نشان می دهد رامهرمز یکی از نخستین خاستگاه های شهری، حداقل در سده اخیر استان خوزستان بوده است. از سال ۱۳۱۶ از سوی وزارت داخله جزو نخستین شهرهای استان خوزستان شناخته شد و جمعیت آن در سال ۱۳۳۵ به بیش از ۷ هزار نفر رسیده بود.جمعیتی بسیار بیشتر از برخی شهرهای همجوار، که اینک جایگاه مناسب تری از نظر شاخص های توسعه استانی دارند.
رامهرمز از آن زمان تاکنون به عنوان یک شهر مستعد، مورد توجه مناطق روستایی همجوار برای مهاجرت و اسکان بوده است. از آن مقطع تاریخی که انجمن های بلدیه در حوزه سیاستگذاری شهری فعال بوده اند تاکنون نگاه به مدیریت شهری تحولات بسیاری به خود دیده است. با این وجود رامهرمز، با وجود قدمت شهری و ظرفیت های متعددش نتوانسته طعم توسعه و آبادانی را به اندازه استعدادهای محیطی و انسانی اش بچشد. یا به باور نظریه پردازان نوین توسعه شهری، در تراز یک شهر خوب قرار گیرد. شهر خوب از منظر جامعه شناسی توسعه، لزوما یک شهر فعال در عمران صرفا سازه ای، و پیوسته در حال نوسازی بافت فرسوده نیست. اگرچه سامان دهی فیزیکی و کالبدی شهرها یک ضرورت مدیریتی است اما شهر خوب یک شهر خلاق و مردم محور است. با این نگاه و با در نظر آوردن قدمت شهر شدن رامهرمز و به عنوان یکی از شهرهای پیشرو در زمینه تاسیس مدیریت شهری در استان خوزستان، بهره گیری از عناصر فرهنگ بومی- محلی و تقلا برای هویت بخشی فرهنگی به رامهرمز با تکیه بر تفاوت مندی و مسئولیت پذیری شهروندان ضروری است.
قطعا مدیریت شهری رامهرمز برنامه های خود را متناسب با نیازها و الزامات شهری به پیش می برد اما جای بهره گیری از عناصر فرهنگی در معماری شهری خالی می نماید. مداقه در بناها و معابر شهری، اگرچه تقلای توسعه کالبدی را نشان می دهد اما با تاکید باید گفت توسعه پایدار و خلاق بر اساس قابلیت های تاریخی، هنری و فرهنگی شهرها میسر است و صرف اتکا به نوسازی سازه ای نمی تواند هویت شهری را ایجاد کند و غرور شهروندی را ارتقا دهد. غروری که حس تعلق به شهر را سبب می گردد و مبنایی برای پویایی بازار، همدلی نخبگان و در نهایت توسعه شهری می گردد.
بخشی از این تمرکز صرف بر توسعه کالبدی و عمرانی شهر قابل درک است و نمی توان انکار کرد هنوز برخی از ورودی ها و مناطق شهری از استانداردهای استان خوزستان نیز عقب تر مانده اند با این وجود پیوند نگاه فرهنگی و عمرانی می تواند سیمای شهری را دلنشین تر، و احساس پیوند شهروندان را با شهر افزایش دهد.
رامهرمز در حوزه صنایع دستی همواره صاحب سبک بوده ولی در نمادهای شهری خبری از این ظرفیت نیست، در تنوع قومی تقریبا در استان خوزستان همپای اهواز است و برخلاف بسیاری از شهرهای استان خوزستان به سبب آغوش باز به روی مهاجرین تنوع مردم شناختی را به مثابه یک گنجینه در دل خود دارد اما از یک منظر فرهنگی از نمادهای پوشش و لباس یا طبخ غذا و سایر مولفه های سبک زندگی این اقوام در المان های شهری خبری نیست. نام پارک ها و تفریحگاه های سبز شهر از نمادهای بومی و محلی بی بهره مانده و تامل و دقت نظر بیشتر متولیان این حوزه را می طلبد.
همان طور که پیش تر ذکر شد مدیریت شهری بر اساس ظرفیت های هنری، فرهنگی، شیوه زیست مردم ، آیین ها و قابلیت های شکل گرفته تاریخی، می تواند احساس غرور و تعلق شهری را در شهروندان ایجاد کند. که حداقل مزیت آن افزایش همدلی، سرمایه اجتماعی، کاهش جرایم، افزایش تفاوت مندی اجتماعی و در نهایت رونق و آبادانی شهر است. برای تحقق چنین توسعه شهری، باید گفتمان فرهنگی در طراحی و مدیریت شهری تقویت گردد و شهروندان خلاق با نگاهی توسعه گرا و هم افزا، نه از موضع تحقیر و استهزا میراث شهر کهن شان، مشارکتی فعالانه داشته باشند.