تاریخ انتشار خبر: 8 آذر 1398 | 23:00:29
کد خبر : 7378
یادداشتی ازحسین علیخانی:

جنگ هیبریدي دشمنان ایران و بی تدبیري مسولان؛کدامیک بحران آفرین است؟

حسین علیخانی معاون سیاسی حزب اعتدال و توسعه خوزستان دریادداشتی به جنگ هیبریدي دشمنان ایران و بیتدبیري مسولان.کدامیک بحران آفرین است پرداخت.

به گزارش خبرگزاری زاگرس نشینان؛ مدیریت بحران در مدیریت سوخت مثلِ مدیریت بحران در سیل سال گذشته، قابل قبول نبود تا جاییکه اگر رهبري ورود نمیکرد و حضور مردم در صحنه عملیاتی نمیشد چه بسا برنامه هاي مخرب و شیطانی دشمنان انقلاب اسلامی ایران همه مطالبات و اعتراضات مردم را بنفع دشمن مصادر میکردند. و البته مردم، مطالبات و اعتراضات قانونی خود را از آشوبگران جدا کردند اما این آشوبها و مشکلات اجتماعی بلحاظ ماهیتی دو بعد عینی و ذهنی دارند. یعنی از طرفی مشکلات اجتماعی اموري عینی و قابل مشاهده و از سوي دیگر از قضاوت افراد درخصوص
پدیده هاي اجتماعی منشأ میگیرند و به نگرش و ذهنیت افراد مرتبطند. بعنوان مثال: فقر و فساد، خشونت و رشوهخواري و مدیریت بنزینی؛ همگی داراي ابعاد عینی بوده و از تعامل میان افراد،گروهها و دیگر مسولین و عناصر اجتماعی ایجاد و سبب رنجش روحی روانی و مادي بخش قابل توجهی از جامعه میگردند.از سوي دیگر به لحاظ تنوع در ذهنیت افراد، زمینه هاي فکري، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی آنها؛ طرز تلقی افراد از «مشکل» تلقی شدن این مسائل با یکدیگررا متفاوت میکند و نتیجتا، بعلت عدم آگاهی و اقناع مردم ؛ نزدیک بود همه چیز کشور را بر باد دهند و این فرصت با یک خطاي راهبردي بنفع دشمنان ایران به بازي گرفته شد و بغض فروخورده و آتشفشان خاموش مردم از فساد و بی عدالتی ها و مفسده هاي فراوان ترکید اما بهانه و سوختش؛ بنزین شد. همه میدانیم که مشکلات اجتماعی اموري ثابت نیستند و دائمآ در حال تحولاند. یعنی آنچه در یک زمان مشکل اجتماعی تلقی شود،شاید در زمان دیگري مشکل اجتماعی نباشد. بعبارتی مشکل اجتماعی متغیري وابسته به هنجارها و ارزشهاي زمانه خود است که با تغییر این هنجارها در طول زمان تغییر مییابد لذا بعلت عدم مدیریت بحران، نقش و عملکرد رسانه ها و عدم اطلاع رسانی و روابط عمومی مسولین در ایجاد یا جلوگیري از این بحران نمود خطرناکتري به خود گرفت، بعبارتی دیگر دولتمردان که مدیران آن تقریبا در این چهار دهه کم و بیش ثابت مانده و اگر هم تک و توك جوانترهایی به آنها اضافه شده از نظر روش و منش فرقی با قدیمی ها ندارند به کلی گوششان را به حقایق جامعه بستهاند. آنها که اغلب دردهههاي شصت، هفتاد تا هشتاد عمرشان هستند، هرگز حاضر به پذیرش اشتباهات گذشته و حتا اکنونِ خود نیستند و به دلیل خستگی مفرط و غرق شدن در بعضی منافع مالی، خانوادگی، حزبی و جناحی، حاضربه اصلاح در رفتار خود نیستند. متاسفانه هر سه طیف داستانی دارند؛ مثلا: اصلاح طلبان مرتب از اصلاحات میگویند، در صورتیکه در رفتار مدیریتی خود بسیار اصولگرا و محافظه کارترند. آنها مثل اغلب اصولگرایان تندرو با تفسیرهاي عجیب و قریب از بازار آزاد ، بستري براي رشد فساد و باند بازي درست کرده و کشور را به گرفتاريهاي عجیبی دچار کردهاند و اعتدالگرایان هم علیرغم مشی اعتدالی گاها مانند نیولیبرالها شعار مردم میدهند و مردم را کمتر به بازي گرفته و یا اصلا گوش بدهکاري ندارند. واقعیت تلخی که در تاریخ ایران رخداده اینست که سیاست کلان کشور ما به هیچ عنوان با الگوي زندگی همخوانی ندارد شاید بهمین دلیل که هزاران بار گفته شده و شنیده نشده و باز هم تکرار میکنیم تا بشنوند. اما نماد عینی آن در جامعه ما طبق این اصل است که معمولا انسان در سه حال به خشونت دست میزند: یا شکمش گرسنه و خواهشهاي او براي کمک بی پاسخ باشد یا سلامت روحی و روانیاش دچار مشکل شده باشد و سوم هم زمانی است که در محیطی رشد کند که در آن خشونت قالب باشد و واي به روزي که این سه عامل با هم ترکیب شوند. کسی که
پول و شغل نداردو در محیط خشن خانواده و جامعه هم زندگی میکند، باید انتظار داشت که هروقت فرصت گیر آورد از زمین و زمان انتقام میگیرد. تبلیغ و ترویج خشونت هم معمولا در تریبون هاي رسمی و شبکه هاي صدا و سیما،در فیلمها و کارتون ها و در بازيهاي کامپیوتري و شبکه هاي اجتماعی باعث تربیت نسلی به شدت خشونت گرا شده است. فقط کافی است به نزاع هاي خیابانی نگاه کنید تا عمق کم کاري هاي دولت و نظام آموزشی و فرهنگی را در این خصوص ببینید.مثلا خود را جاي یک پیک موتور سوار بگذارید که براي پارتی هاي شبانه و یا خانواده هاي پولدار غذا میبرد. دیدن بی عدالتی آتش درونش را زبانه میکشد. این فرد نمیتواند بسته شدن تنها آب باریکه زندگیش را تحمل کند و طبیعی است که چون چیزي براي از دست دادن ندارد به راحتی ممکن است دست به خشونت بزند. در کجاي دنیا میتوان شاهدبود که عده بسیار زیادي به راحتی به دلیل تصمیمهاي سیاسی و تغییر قیمت دلار پولدار بشوند و درمقابل بخش آسیب پذیرجامعه هر روز فقیرتر و محتاجتر بشوند.. مردم حق دارند بپرسند که چرا بعد از چندین بار افزایش قیمت بنزین؛ مبالغ اضافی را صرف توسعه حمل و نقل عمومی نمیکنند یا چرا به محض باز شدن درهاي برجام، نفع آن فقط به جیب خودروسازان رفت و دولت هر از چند گاهی هزاران میلیارد تومان را به این صنعت فشل تزریق میکند ولی حاضر نیست حتی یک ریال براي رفاه شهروندان و اتوبوس پرداخت کند؟ مردم حق دارند از
دولت بخواهند که افزایش خونبار قیمت بنزین در این اقدام اخیر را با حسابرسی کاملا شفاف خرج توسعه حمل و نقل عمومی و خطوط ریلی
و صنایع وابسته و دیگر حداقل هاي رفاهی جامعه کند.
دولت باید با رویکرد توسعه کشور و شهرها و بویژه کلانشهرها و شهرداريها در یک طرح ضربتی با جابجایی بودجه هاي بسیاري از
پروژه هاي بزرگ مخرب مانند سد سازيها، انتقال آب، اتوبان و جاده سازيها، خیابان و پل سازيها توسعه حمل و نقل عمومی و توسعه خطوط دوچرخه سواري و ارتقاي کار و فرهنگ عمومی را در دستور قرار دهند. بدون شک اگر مردم صداقت دولت را ببینند با آن همکاري میکنند.
توسعه حمل و نقل عمومی و دوچرخه سواري باعث میشود که سبد هزینههاي خانوارها کاهش پیدا کند، سلامت مردم بیشتر شود و
در آینده قیمت بنزین سبب گران شدن سایر خدمات و قیمتها نشود.اصلاح ساختاري اقتصاد ایران ضرورتی انکارناپذیر است چند روز قبل گزارشی از مرکز بررسی هاي استراتژیک ریاست جمهوري در سال ۹۶ خواندم که هنوز هم تازگی دارد انگار که بخش عمده آن هنوز دست نخورده باقی مانده و شاید همین بی توجهی به زیرساختهاي اجتماعی یکی از عوامل زلزله ۷ ریشتري جامعه ایرانی شد و البته به بهانه مدیریت افتضاح بنزینی. اما جامعه ایرانی همیشه از دو نمونه چالش رنج میبرد. چالش هایی که طی سالهاي متمادي همواره وجود داشته و بخش زیادي از آنها حل نشده باقی مانده و چالشهاي جدیدي که براي جامعه ایرانی هر روز ایجاد میشود. مرکز بررسی هاي استراتژیک ریاست جمهوري مسائل اصلی و سناریوهاي پیش روي ایران در سال ۹۶ را با انجام پژوهش «آینده پژوهی ایران ۱۳۹۶ «بررسی و بر این اساس، سال ۱۳۹۶ قرار گرفتند این بررسی ۱۰۰ مساله را به عنوان مهمترین مسایل ایران در سال ۱۳۹۶ براساس اولویت ترتیب بندي کرده و کارشناسان سه مسئله «ضرورت اصلاحات ساختاري اقتصادي»، «بحران تامین آب» و «بیکاري» در صدر مسائل اصلی و سناریوهاي پیش روي ایران در خبره در حوزه هاي مختلف در اینباره نظر دادهاند و در واقع بازتاب نظرات کارشناسان است. نکته جالب اما در این بررسی سهم بالاي مسائل اجتماعی، زیست محیطی یا داراي عواقب و ریشههاي اجتماعی است. به طوریکه از مجموع ۱۰۰ چالش معرفی شده، ۵۲ چالش مربوط به مسایل اجتماعی میشوند.در میان ۱۰ چالش اجتماعی مهم، این ۱۰ چالش به چشم میخورند: بحران تامین آب، بیکاري، ناامیدي درباره آینده، سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی، بی تفاوتی اجتماعی، اخلاق عمومی، بحران آلودگی هوا، امنیت روانی و اجتماعی و حقوق اساسی و شهروندي. مطالبات و اعتراضات بحق مردمی، همراه با درد و انگیزه اقتصادي و مدیریت افتضاح بنزینی زمانی آغاز شد که درد ؛موضوع سالهاي متمادیه که گریبان مردم را گرفته؛دردفاجعه مدیریتی و فساد. درد سکوت و سادگی. درد سختی و سفاهت . توهم ۱۰۰درصدي توطئه خارجی که باور دارم حداکثر یک سوم آن خارجی و دو سوم دیگرش داخلی است و این بار مدیریت افتضاح بنزینی با نگاه نیولیبرالی برخی دولتمردان و مسولینی که مردم را عملا باور نداشته و در دو دهه اخیر مثل خوره به جان همه افتاده اند مواجه شد. اما فعلا کاري به این موضوع هم نداریم و چکیده تحلیل خود را با دو قسمت حدودا ۳۰درصدي بغض فروخورده اجانب و دشمنان ایران و ۷۰درصدي مدیریت فاجعه بار فساد افزاي دو دهه اخیر حاصل عملکرد بسیاري از مسولین ارشد کشور میبینیم. بی شک همه میدانند که منافع ملی بر اصولگرایی اصلاح طلبی و اعتدالگرایی ارجح است اما به چرایی اینهمه بیتوجهی هر سه طیف تاثیرگذار در کشور هم کاري نداریم که از حوصله این چکیده براي مخاطب دور است اما در بخش داخلی و مشکلاتی که خودمان و مسولین نظام باید مدیریتش میکردیم تا اینکه هر کدام به ابرچالشی جدید بر دیگر چالشها افزوده و در گزارش مرکز بررسی هاي استراتژیک ریاست جمهوري آمده است؛ اکثر با نگاه و مدیریت استراتژیک مدیریت نشدند تا هرکدام به ابرچالش جدیدتري تبدیل شدند و شما مخاطب گرامی چالش مطالبات و اعتراضات بحق مردمی و چالش مدیریت بنزینی و تورم وگرانی ۹۸ را هم به آنها بیفزایید؛ مهمترین چالشهاي اجتماعی جامعه ایران عبارتند:
بحران تامین آب؛ بیکاري؛ ناامیدي درباره آینده، سرمایه اجتماعی و ضعف اعتماد عمومی، پیامدهاي بحران آب،بی تفاوتی اجتماعی، اخلاق
عمومی ، بحران آلودگی هوا ، امنیت روانی و اجتماعی، حقوق اساسی و شهروندي، کارکردهاي اجتماعی فضاي مجازي، تخریب تنوع زیستی، مسائل جنگلها و گونه هاي زیستی جانوري، مسائل سلامت روان ، بی توجهی به پایداري زیست محیطی، تخریب منابع خاك علمی،پیامدهاي تغییرات اقلیمی براي ایران، سوء مصرف مواد آلودگیهاي آب، چالشهاي نظام سلامت،کالایی شدن علم و به محاق رفتن ،مشکلات سلامت ناشی از آلودگیهاي گوناگون نزاعهاي آب بر سر انتقال آب در داخل ایران با کشورهاي همسایه فساد و تقلب عدالت آموزشی، تمرکزگرایی در تهران قطبی شدگی جامعه،تحولات اجتماعی آموزش عالی، تعدد نهادهاي سیاستگذار و مجري در حوزه علم، دانش و آموزش، طرح تحول سلامت، ناکارآمدي مدیریت بازیافت و مسائل ناشی از انبوه زباله ها،مشکلات سلامت ناشی از سبک زندگی جدید، چالشهاي توسعه گردشگري ، چالشهاي مراجعان سلامت و بیماران حاشیه نشینی شهري، مسائل دارو و ازدواج، بحران کنش جمعی در حوزه محیط زیست ، مسائل معلمان ،کارگران و تولیدکنندگان، چالشهاي رابطه علمی ایران با جهان، ضرورت توسعه نوآوري و فعالیتهاي دانش بنیان، حرکت به سمت پیري جمعیت،مسائل دانش آموزان ، بحران صندوقهاي بازنشستگی،چالشهاي قومی،تغییر الگوي خانواده و حقوق زنان تغییر الگوي بیماري و شیوع بیماريهاي خاص و مزمن؛ گسترش ریسکپذیري جنسی و نسلی ؛ تغییر ترجیحات مردم درحوزه سلامت ؛ مسائل دانشگاه آزاد، ضرورت نوسازي شهري، برملاشدن مشکلات ساختاري آموزش عالی براي افکار عمومی و البته نگارنده معتقد است ضعف ساختار سیاسی و عدم کارکردهاي مطلوب سیاسی و حزبی بعنوان پل ارتباطی مردم و دولت
بعلت بی توجهی و عدم حمایت اصولی از تشکلهاي سیاسی و احزاب شناسنامه دار قدرتمند؛ مزید بر علت شده تا جایی که خانه احزاب به خانه ارواح و طیف هاي اصولگرا و اصلاح طلب و اعتدالگرا هم هر کدام نیاز به بازسازي و اصلاح عمیق ساختاري و تشکیلاتی دارند و بی شک با
چنین مثلثی مردم در انتخابات آتی به مستقلین یا فرااعتدالگرایانِ اصولگرايِ اصلاح طلب راي خواهند داد و چه معجونی ساخته شود با مدعیان جدید…شایان ذکر است که همه اینها بخشی از زخم هاي عمیق را بر بدنه خود دارند و قطعا زخمهاي عمیق یا دیرتر خوب میشوند یا سرطانی و از بین میروند مگر اینکه از درون برخیزیم، با مردم باشیم و توانایی بازتولید مطالبات ملی آنها را در راس امور قرار داده و اقناعشان نماییم و البته براي یاري رساندن به نظام و دولت با گفتمان جمعی و تمرکز بر نقاط مشترك ظرفیت سازي نماییم اما براي بخش داخلی بهمین عناوین بسنده کرده و در چکیده تحلیل دخالتهاي خارجی در امور ایران نظر مخاطب را به هنر پسا رنسانسی هالیوود و مشارکت امریکا.انگلیس و صهیونیزم بین الملل و اذناب تاثیرگذارشان جلب میکنم با ذکر یک تحلیل از نگاه یک تحلیلگر. آندروکوربیکو تحلیلگر ارشد سیاسی روسی حوزه ي جنگهاي هیبریدي از کتابچه نشست امنیتی مونیخ ۲۰۱۵ ابزارهاي متعارف و غیر متعارف براي به زانو درآوردن کشورهاي مستقل توسط امریکا و اذنابش را با ۸ ابزار با ابهام، پیچیدگی و چند بعدي بودن آنهاکه از مهم ترین ویژگی هاي مدرن جنگ ترکیبی یا هیبریدي است؛ معرفی کرده و اجراي آنها در دنیا و بالاخص خاورمیانه و بویژه ایران را هدف قرار داده که هشیاري مردم و مسولین کشور را به جنگ هیبریدي توسط دشمنان جلب مینماید و این همه برنامه درقالب میلیونها دلارسرمایه گذاري دشمنان ایران با حمایت اعراب حاشیه خلیج فارس
در بازه زمانی مشخصی طراحی شده و اجراي این هشت قسمت در ایران را تا فروپاشی کامل متذکر شده اما در صورت تدوین برنامه در پدافندغیرعامل(مدیریت پدافندي وآفندي هیبریدي) بی شک برنامه آنها در ایران؛ محقق نخواهد شد
۱ -جنگ دیپلماسی
۲ -جنگ اطلاعاتی و پروپاگاندا
۳ -حمایت از نابسامانیها و شورش هاي محلی
۴-نیروهاي نامنظم چریکی
۵ -نیروهاي ویژه
۶ -نیروهاي کلاسیک
۷ -جنگ اقتصادي و تحریم
۸ -حملات سایبري

و نهایتا سه «ضرورت» اصلی براي اجراي عملیات در نبرد هیبریدي را چنین تعریف کرده اند

۱: یک رویکرد عملیاتی باید منطق شکلهاي
مختلف درگیري را که در یک تهدید هیبریدي به کار میرود، مختل کند.

۲ :موفقیت تاکتیکی و اهداف استراتژیک باید در همان فضایی که
تهدید هیبریدي در آن بهوجود آمده، ایجاد شود.

۳:یک رویکرد موفق باید از اقدامات معمول در زمان و مکان، دوري کند.

در بررسی کلی، سه چالش مهم اجتماعی در ۱۰ چالش نخست جامعه ایران در سال ۱۳۹۶ به چشم میخورد. نخست بحران تامین آب در ایران… دوم: بیکاري و سوم نامیدي به آینده است، نتایج این گزارش نشان میدهد جامعه ایران همچنان با بیم و تردید به ساختار اقتصادي و مسائل اجتماعی مینگرد. وجود دهها بحران اجتماعی در اولویت صد چالش اساسی حاکی از این مسئله است که ساختار اجتماعی ایران در طول سالهاي اخیر با مشکلات عمدهاي دست به گریبان بوده که کمتر تدبیري براي کاهش آن اتخاذ نشده است. فساد سیستمی که حاصل سیاستگذاريهاي خاص دوران تعدیل اقتصادي است و بهویژه در سالهاي رويکارآمدن دولتهاي نهم و دهم به اوج خود رسید، ناشی از به قدرت رسیدن طیفهاي خاصی در بدنه مدیریت اجرایی بود که همچنان ثمراتش متوجه جامعه بحرانزده ایران است. این مسئله باعث شده سرمایهگذاري و تولید در وضعیت نسبتا نامطلوبی قرار بگیرد. کاهش سرمایه گذاري و کمبود نقدینگی عملا منجر به تعطیلی بسیاري از کارخانه هاي صنعتی و بیکاري صدها کارگري شود که تنها منبع درآمد خانواده هایشان هستند و دوره هاي بعد نیز با تحریمهاي خارجی و خودتحریمی مواجه بوده و عملا تمرکز را از دولت نه چندان مقتدر گرفت.نگرانی از بیکاري ؛آسیبهاي اجتماعی , افزایش آمار طلاق در یک دهه گذشته، افزایش مهاجرت و رشدحاشیه نشینی در گوشه وکنار شهرها، گسترش فقر و نابرابري در بین طبقات فرودست، چند نمونه از
آثاري هستند که فساد سیستمی از خود برجاي میگذارد. نتیجه طبیعی تحمل چنین وضعیتی، «ناامیدي درباره آینده» است.اکنون با این همه
هجوم هیبریدي؛ دفاع هیبریدي سخت تر مینماید که با هشیاري رهبري و حضور مردم و مسولین در صحنه دشمنان حتما زمین گیر خواهند شد؛ همه میدانند: امریکاییها پس از انقلاب اسلامی جنگهاي مختلفی را براي به زانو درآوردن ما در برنامه خود گنجاندند و همزمان با همین هشت ابزار, انقلابهاي رنگی (مثل اوکراین) بهار عربی در برخی کشورهاي عربی و تاکتیکهاي تغییر نظام سیاسی را در دکترین نوین خود جاي دادند
لذا در کتاب جنگ هیبریدي،رویکرد تطبیقی غیرمستقیم براي تغییر رژیم؛ اثر آندرو کوربیکو منازعات هویتی در داخل؛ مدیریت و از خارج
کشورها تقویت میشوندو بهره از تفاوتهاي هویتی، قومی،مذهبی، منطقه اي،سیاسی، اقتصادي و اجتماعی با جنگ اطلاعاتی سنگین و بازتعریف جدید گروههاي هویتی جدید بعنوان هدف در یک سناریو نوشته و توسط بازیگران محلی و منطقه اي و مدیریت خودشان اجرا میشوند و در این راه لیدرهاي متخاصم در قالب گردانهاي کوچک سازماندهی میشوند(شبیه سو استفاده از اعتراضات مردمی در چند روز گذشته با شکل
متحد نقابداران)حال با حضور مردم در صحنه ؛ شروع دردناك آنها با هشیاري نیروهاي امنیتی و دستگیري لیدرها قبل از ورود به گذار جدید در نطفه خفه شد. بنظر نگارنده باید در برابر اینهمه تحریم و استراتژي نوین آنها تا قبل از تیوریزه کردن مداومشان ؛مقاومت و دفاع هیبریدي
طراحی و پدید آوریم اما این اتفاق زمانی نتیجه میدهد که مسولین محترم؛ مردم را ستون قدرت ایران و بحساب آورند و مدیران و مسولین
کشور و استان ؛ کی بود کی بود من نبودم تقصیر آستینم بود راه نیندازند و حتما مراقب باشند فاجعه مدیریتی لویی جرگه اي و مشابه
مدیریت افتضاح بنزینی دیگري راه نیندازند و اصلا هر دو یارانه را حذف کنند و بجایش گرانی و تورم را به سالهاي ارزانی برگردانند, سپس قول میدهم اگر دولت درخواست کند؛ مردم حاضرند هر ماه ۴۵۵۰۰ تومان هم به دولت بدهند حتا اگر سردمداران امریکا با دیپلماسی عمومی زر و زور و تزویر تحولات روزانه ایران را تحت بررسی قرار داده تا منافع نامشروعشان را بیابند علیرغم اینکه میدانیم دولتها گاها با تصمیمات غلط خویش جامعه را متلاطم میکنند ولی ناراحتیم از اینکه چرا خودشان بنیانگذار تسریع تحریکات خارجی میشوند؟ آیا ریشه اینهمه خسارت و آشوب با تصمیمات مدبرانه قابل کنترل نبود؟ چرا همه چیز را به دشمنان خارجی نسبت میدهیم و باز هم از تحلیل عمیق و و واقعی دور میشویم؟ چرا اعتراضات بحق مردمی در مورد فجایع اقتصادي و مطالبات آنها را نادیده گرفته و متعاقبا بجاي حذف یارانه ها یک یارانه پرهزینه تر را بر عهده نظام میگذارند؟. همین الان وزارت کارورفاه گروه کثیري از واجدین دریافت طرح معیشت را حذف کرده(بازنشستگان و مستمري بگیران تامین اجتماعی و برخی دیگر از خانواده هاي نیازمند را) و هر روز داستان دیگري خلق میکنند یارانه دوم را میریزند و چیزي نمیخواهند اما از جاماندگان براي بررسی حسابهاي خالیشان اجازه و دستور میخواهند و کسی نیست به آنها بگوید خانه از پاي بست ویران است شیخ ما در بند نقش ایوانست. باز هم میگویم غول خفته بنزینی رکب زد و رکب خورد و دودش به چشم همه رفت لذا پیشنهاد میکنم سیستم سیاسی فلج و متلاشی شده احزاب وسیاسیون را حمایت کنید و دریابید تا پل ارتباطی مردم و مسولین شوند . اینقدر براي تحقیر مردم و احزاب با ترفندهاي مختلف وا ندهید که سیاست عمومی و دولتی بی نماینده میشوند اینقدر احزاب را به ناکارآمدي سوق ندهید و شکافهاي طبقاتی را بیشتر نکنید که عملا خودتان اعتراف میکنید تا امروز بیش از شصت ملیون محتاج و فقیر در کشور دارید و بیست ملیون دیگر هم شاکی ماجرا هستند که جمعا هشتاد ملیون فقیر دارید که معیشتشان را با یارانه دوم تامین میکنید حالا ان ۵ ملیون مولتی میلیاردرها بمانند که البته اگر
یارانه آنها را قطع کردید که فی نفسه عالیست اما در جاي دیگري پوست از سر مردم میکنند با گرانی اجناس و وارداتشان.الان باید بدانید در کشوري با اینهمه ظرفیت و منابع و معادلات مجهول نباید معادله نامجهول دیگري به آن بیفزایید. ضمنا با تحلیلهاي انتزاعی دلخوش نباشید که کارکردهایتان را همه میبینند. الان وقت اتحاد و همدلی براي حفظ منافع ملی و کشور با امید به آینده وتلاشهاي آحاد مردم و برنامه ریزي و مدیریت استراتژیک مسولین کاربلد است.