تاریخ انتشار خبر: 29 تیر 1401 | 00:12:03
کد خبر : 13406
یادداشتی از محمدکیانوش راد:

توسعه نابرابری و  محرومیت نزولی در خوزستان

به گزارش خبرگزاری زاگرس نشینان؛محمدکیانوش راد نماینده مجلس ششم شورای اسلامی در یادداشتی باعنوان:توسعه نابرابری و محرومیت نزولی در خوزستان   قسمت اول:توسعه نابرابری و محرومیت نزولی  در خو‌ستان هزینه کرد ِدولت های مختلف در استان خوزستان و خرمشهر و آبادان کم نبوده است . پس مشکل خوزستان چیست ؟ توسعه و تقلیلِ آن به عوامل […]

به گزارش خبرگزاری زاگرس نشینان؛محمدکیانوش راد نماینده مجلس ششم شورای اسلامی در یادداشتی باعنوان:توسعه نابرابری و محرومیت نزولی در خوزستان

 

قسمت اول:توسعه نابرابری و محرومیت نزولی 

در خو‌ستان

هزینه کرد ِدولت های مختلف در استان خوزستان و خرمشهر و آبادان کم نبوده است . پس مشکل خوزستان چیست ؟

توسعه و تقلیلِ آن به عوامل ِ صرفِ اقتصادی ، و غفلت و یا ممانعت از رشد ِ ابعاد فرهنگی، قومی ، اجتماعی و سیاسی در استان و نادیده گرفتن آزادی های مدنی و سیاسی و مشارکت مردم ، درکی ناقصی است که خود عامل بسیاری از مشکلات خوزستان است .

چرا همچنان خوزستان از توسعه نیافتگی ، که مهمترین شاخص آن نابرابری اقتصادی و اجتماعی است در رنج است .

اگر مساله نابرابری و عدم رفاه در خوزستان را به صورت مقایسه ای با سایر استان های کشور بسنجیم ، بی شک شاهد «محرومیت نزولی » و عقب ماندگی عظیمی در خوزستان خواهیم بود .

وضعیتی که به تعبیر «رابرت گِر» در آن وضعیت ، « تصور فرد این است که متوسط ِ موقعیت یا پتانسیل ارزشی قابل دسترس به شدت کاهش می یابد . انسانها در چنین اوضاع و احوالی ، به دلیل از دست دادن آنچه که زمانی داشتند یا فکر می کردند می توانند داشته باسند ، خشمگین هستند و با مراجعه به وضعیت خود در گذشته ، احساس محرومیت نسبی می کنند .»

کلید فهم این مساله را باید در نسبتِ میان متغیر ِ داشته ها ، ( اعم از منابع ِ عظیم آب و دریا ، نفت و گاز و بندر ) و نسبت ِ آن را با متغیر ِ شاخص های رفاه اجتماعی در خوزستان جستجو کرد .

با نگاهی گذرا به آمار، برخی شاخص های رفاه اجتماعی ، بعضا خوزستان در در رده های میانی و یا کمی بالاتر از متوسط کشوری است . اما هنگامیکه نسبت به سطح درآمدهای کلان ِ استان و منابع سرشار خدادای و صنعتی و گذشته خوزستان را با دیگر استان ها می سنجیم، به میزان فلاکت و فقر و بیکاری پی می بریم .

بررسی وضعیت ِ آخر جدولی آموزش و‌پرورش خوزستان و محرومان از تحصیل ، عقب ماندگی در سایر شاخص ها را هم تا حد زیادی معنا می کند .

فقر و بیکاری و عدم دسترسی به آب آشامیدنی بهداشتی و مناسب و بهداشت ، نه تنها در آبادان و خرمشهر و روستاهای اطرف این دو شهر صنعتی و بندری ، بلکه در گستره وسیعی از مناطق شمالِ شرقی استان ، در مسجد سلیمان ( اولین محل استخراج چاه نفت در ایران ) و ایذه و پر کنار سدهای عظیم بر روی کاروان گویای بی توجهی و یا غفلت دولت ها نسبت به خوزستان است .

برای حل مشکل رفاه اجتماعی در خوزستان و بالتبع آبادان و خرمشهر ، نخبگان استانی و مسولان آن نسخه های متفاوتی را آزموده اند . اما آنچه در میان اکثر استانداران خوزستان و دستگاههای اجرایی می توان فهمید ، عدم وجودِ یک « استراتژی توسعه ای » مشخص ِ منسجم ، پویا ، درون زا و برابری خواه و با اتکا به مردم استان بوده است .

افزایش بودجه سنواتی ، توسعه هزینه کردها و اتلاف آن در خوزستان ، از مهمترین اقدامات دولت ها در خوزستان بوده است که نتیجه آن را ، نه در گسترش رفاه اجتماعی ، بلکه در گسترش فساد اداری و حیف و میل ِ بودجه ها و مهمتر از آن تعمیق فقر و نابرابری اجتماعی باید دید .

 قسمت دوم: آبادان 

 توسعه ی مکمل

با تاسی از نظریه های مکتب وابستگی ، و با بهره گیری از تحلیل « موریس داب » در « اقتصاد سیاسی توسعه نیافتگی و رشد » ، توسعه آبادان را در حلقه ی « توسعه مکملِ » نیاز بازارهای سرمایه محور جهانی باید ارزیابی کرد . توسعه ای که نفت را در مقوله صادرات ِ صرف بازارهای جهانی ، و بدون توجه به درون زا کردن و بومی کردن آن می نگرد . به عقیده «داب» ، «سرمایه ی صادرشده به این کشورها به تولید محصولاتی تخصیص می یابد که بازار جهانی پذیرای آن باشد . بر این روال است که اقتصاد کشورهای توسعه نیافته به صورت مکملِ اقتصادهای پیشرفته در می آیند و فقط در حدودی که چنین کارکردی آن را معین می کند ، می توانند گسترش یابند .نتیجه آن که اقتصادهایی به وجود می آیند که یا بطور کامل ویا بصورتی تقریبی دچار توسعه ای یک جانبه می شود .»

در این وضعیت ، کشورها و مناطق «پیرامونی» ( کشورها و مناطق توسعه نیافته و داری نفت یا محصول ارزشمند ) ، وظیفه ای جز تامین نیازهای «مرکز » ( کشورها ی سرمایه داری و مناطق مرکزی کشور ) را ندارند و با اتمام یا از اولویت افتادن کشور با‌منطفه پیرامون ، عملا کارکرد شهر ، منطقه و‌کشور پیرامونی هم به اتمام می رسد .

آبادان و مسجد سلیمان مرکز ِ تولید و‌پالایش و صادرات ِ نفت در یکصد ساله اخیر بوده است .سه سال پس از کشف و بهره برداری از نفت در مسجدسلیمان در ۱۲۸۷، پالایشگاه آبادان ساخته شد . علت اصلی موقعیت بندری برای صادرات نفت و محصولات آن بود . اما آیا بصورتِ واقعی در توسعه دو شهر نفتی آبادان و مسجدسلیمان نقش داشته است ؟ پاسخ منفی است .

افزون بر آن، وضعیت کاهشِ تدریجی تولید نفت در خوزستان ، سرنوشت امروز مسجدسلیمان را برای آینده خوزستان رقم خواهد زد .

آبادانی ها و‌مسجدسلیمانی ها شهر خود را « شهر اولین ها » می نامند و گاه از این دو شهر — خصوصا — آبادان به‌عنوان « دروازه تجددِ ایرانی » نام برده شده است ، اما واقعیت آن است ، توسعه ی آبادان ، توسعه ای نازا ، الحاقی و مکمل بوده است .

در آبادانِ گذشته ، مظاهر تمدن و تجدد غرب مثل شهرسازی مدرن ، سیستم تخلیه فاضلاب و آب های سطحی ، فرودگاه بین المللی ، رادیوی مستقل ، مدارس مدرن و دانشگاه نفت و مهمانسراها و هتل و سینما و مراکز تفریحی و پارک ها و … دستاورد این رویکرد ، امنیت و رفاه برای بخشی از کارمندان شرکت نفت و بندر و در ادامه جنب و جوش و اشتغال در مراحل ِ کارگری بود . این وضعیت زمینه مهاجرت خیلِ عظیمی از نیروی کار را به خوزستان موجب شد . در حاشیه ی صنعتِ مکمل نفت ، طبقات پایین تر نیز بهره ی رضایت بخشی را تجربه می کردند ، اما نابرابری اجتماعی و نظام طبقاتیِ نفتی ، در زیر پوست شهر و در قالب ِ خانه های کارگری و حاشیه گسترده و فقیر ِ شهر نمایان بود . حس ِ تبعیض و تفاوت ها حسی عینی و‌واقعی بود . اما رونق صنعت نفت بر این فاصله طبقاتی سرپوش نهاده بود و از توسعه روستاها خبری نبود .

با همه این اوصاف ، فضای بازِ فرهنگی آبادان ، که ناشی از ارتباط نزدیک با مظاهر فکر و تمدن غربی بود و با انواع کتب و فیلم ها سینمایی خارجی و به زبان اصلی بود ، عرضه می شد « هویتی خاص »ِ آبادانی بودن را رقم زد . آبادانی بودن مفهومی فراقومی بود که کرد و لر و عرب و بوشهری و … خود را نه به هویتِ قومی خویش ، که به آبادانی بودن می شناساند.

ترکیبی از افکار روز که از رمان ها و فیلم های غربی با آمیختگی با فرهنگ بومی و سنتی را در پی داشت . مردم آبادان با روحیه گرم جنوبی و دیدگاه های نو و متساهل ، شهر را برای هر تازه واردی جذاب می نمود . نتیجه آن ، پیدایش برخی از بهترین مترجمان و فیلمسازان و روشنفکران در عرصه ملی شد . این ویژگی فرهنگی و سبک زندگی ، امروزه ، با یادآوری گذشته این شهر ، دلتنگی عمیقی را ب ای هر آبادانی و خوزستانی فراهم ساخته و مردم شهر نوعی حسرت نسبت به گذشته خویش احساس می کنند که عاملی مضاعف بر فشارهای روحی و روانی برای مردمی است که وضع ِ رفاهی خویش را به مراتب از گذشته بدتر می یابند .

 

قسمت سوم:نقمت 

و نابودی در جنگ

باور کنیم که جنگ ِ هشت ساله ، آبادان و خرمشهر را از نظر توسعه اقتصادی نابود کرد . پالایشگاه از کار افتاد و بندر تعطیل شد . نه تنها سرمایه ها نابود شد ، که سرمایه های انسانی هم ناچارا خوزستان را ترک کردند . دیگر خرمشهر خرم و آبادان آباد نشد .

تغییر سیاست های توسعه ای دولت ها پس از جنگ ، تیر خلاص را بر جان بی رمق جنوب شلیک کرد.

از نظر تاریخی وضعیت ژئوپولیتیکی رودخانه اروند و مساله مرزی ، همواره ظرفیتی تاریخی و ذخیره شده، برای منازعه و‌کشمکش وتنش میان ایران و عراق بوده است . این منازعه تاریخی سیصد ساله و از زمان حاکمیت دولت عثمانی بر عراق و از ۱۶۳۹ تا کنون در اُفت و خیز بوده است . اصلی ترین عامل ثبات ، برتری نظامی ایران بر اروند از یکسو و احتیاط عراق درعدم تحریک ایران بوده است . اروند که از تلاقی دجله و فرات و در ادامه به خلیخ فارس می رسد ، تنها آبراه عراق برای دستیابی به دریا است و برای عراق به عنوان تنها راه ارتباط با دریا ، موقعیت استراتژیک داشته و دارد . این در حالی است که ایران به سهولت قادر به قطع و مسدود کردن راه عراق به خلیج فارس است ، همانگونه که بلافاصله با آغاز تهاجم عراق ، ایران دسترسی عراق به دریا را مسدود کرد . در این شرایط دو اهرم اکثریت شیعیان ِ عراق برای ایران و عرب های خوزستان برای عراق مطمح نظر بوده است .

خط تالوگ نحوه بهره گیری از اروند رود را مشخص کرده است ، اما حتی پس از سقوط حزب بعث و صدام ، همچنان مورد ادعای عراقی هاست و مساله ای قابل مناقشه در آینده خواهد بود، حتی برخی از هواداران ِ عراقی ایران ، بر ضرورت تجدید نظر در مورد قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر تاکید دارند و در صورت تغییر موازنه می تواند مجددا مورد اختلاف قرارگیرد.

اروند از نقطه نظر اقتصادی با راهیابی به دریای خلیح فارس و فعال شدن بندر خرمشهر حائز اهمیت است . متاسفانه بندر خرمشهر حتی پس از شکل گیری منطقه آزاد اروند ، نتوانست به وضعیت پررونق پیشین خویش بازگردد. و این در حالی است که عراق رقیب جدی اقتصادی ایران است و رقابت های مرزی ِمناطقی چون خوزستان و‌کردستان در آینده با عراق هشدار دهنده است . عراق با جمعیت حدود ۳۷ میلیون نفر توانسته است ( نصف جمعیت ِ ایران و با برخورداری از درآمد دوبرابری فروش نفت نسبت به ایران ) رکورد درآمدهای نفتی خود را طی ۵۰ سال گذشته پشت سر بگذارد . تولید بالای ۴ میلیون بشکه در روز و درامدِ ارزی خودرا نزدیک به ۱۲ میلیارد رسانده است.

در حالی که ایران با جمعیتی نزدیک ۹۰ میلیون نفر ، از نظر تولید نزدیک ۲/۵ میلیون بشکه در روز و بنا به برخی گفته ها نزدیک به ۵۰۰ هزار بشکه نفت و در مجموع با میعانات‌گازی حداکثر نزدیک ۲/۵ میلیون بشکه صادر می کند . تحریم ها نقشی خانمانسوز برای ایران داشته است . با این آمارها می توان وضعیت رونق اقتصادی در عراق و محرومیت های روزافزون در منطقه مرزی و حتی کل ایران را شاهد بود .

رشد و توسعه و پیشرفت و رفاه اجتماعی در کشورهای حاشیه خلیج فارس در منظر دید مردم خرمشهر و آبادان است . مردمی که روزگاری مورد حسرت دیگران بودند ، امروز حسرت ِ کویت و قطر و دبی و امارات را می برند و احساس عقب افتادگی و یاس و درماندگی تمام وجود آنان را گرفته است .

سیاست های درست و با ثبات برای جذب سرمایه ، وجود قوانین حمایتی از صنایع تولیدی ( نه آنگونه که منطقه آزاد اروند را با کسب درآمد از ورود ماشین های گرانقیمتِ خارجی می شناسند ) و در کنار آن نظارت مستمر و سخت گیرانه ی قوانین بر اجرای پروژه ها ( نه تسهیل مقررات برای امثال عبدالباقی ها ) و وجود قوه قضایی مستقل و فساد ناپذیر ، می تواند خوزستان را در بازه زمانی ده ساله ، به موقعیت ممتاز ِ پیش از انقلاب برگرداند .

 

 قسمت چهارم:آبادان 

و محرومیتِ نزولی

رژیم بعث عراق برای تحریک و همراه کردن عرب های خوزستان ، (که بخش اعظم این جمعیت در جنوب خوزستان و خرمشهر و آبادان ساکن هستند) سرمایه گذاری زیادی می نمود .

عراقی ها تلاش داشتند تا به زعم خودشان ، با استفاده از عرب های خوزستان اهرم فشاری علیه ایران باشند . آنها به امید ِ واهیِ همراهی عرب های جنوب ، تهاجم خود را از خوزستان آغازنمودند.

عرب های خوزستان نه تنها به صدام لبیک نگفتند که با جان و‌مال ، زن و مرد و پیر و جوانشان علیه صدام ایستادگی کردند و با دادن شهدای زیاد — خصوصا در هفته های اول جنگ — مانع و سدِ اصلی هجوم عراقی ها گردیدند .

اگرچه وجود برخی جریانات تند و افراطی و تجزیه طلبانه را در خوزستان نمی توان انکار کرد ، اما اکثریت عرب های خوزستان مخالف جریانات مدعی تجزیه طلبی بوده و هستند‌.

جنگ تحمیلی و پس از آن ، تخریب بندر و کاهش و انتقال بخش هایی مهم ازصنعت نفت و پالایش گاه ، که عامل مهمی در رونق آبادان بود ، به کابوسی از دربه دری و فقر و بیکاری نه تنها برای عرب ها ، که برای کلِ مردم خوزستان و لرها و بختیاری ها تبدیل گشت . اگر در سال ۵۶ میزان تولید پالایشگاه آبادان ۶۰۰ هزار بشکه در روز بود ، اکنون به حدود ۳۰۰ هزار بشکه در روز رسیده است . میزان کاهش ِ خدمات اجتماعی وزارت نفت در آبادان اصولا قابل قیاس با خدمات ِ پیش از انقلاب نیست . وضعیتِ آب شرب و فاضلاب شهری و از سایر امکان پیش از انقلاب ، تقریبا اثری نیست و تنها در خاطره آبادانی ها مانده است .

چرایی ِ تکرار و گسترش اعتراضات در میان عرب ها و حتی بختیاری های خوزستان روشن است .

« تد رابرت گار » در کتاب چرا انسان ها شورش می کنند ؟ توضیح دقیق و مشروحی ازاین وضعیت ارائه می دهد . اما آنچه امروز در خرمشهر و آبادان شاهد آن هستیم ، مساله « افزایش انتظارات » نیست ، بلکه مفهوم و واقعیتِ « محرومیت نزولی » است که مردم از نظر رفاهی با گوشت و پوست خود آن را احساس می کنند . مساله ای که به هر بهانه امکان ‌ِ شورش و انفجاری را در پی دارد .

 

قسمت پنجم: منطقه آزاد اروند، 

فاجعه متروپل و آرزوهای برباد رفته

 

«نمی دانم 

 باقی قصه چیست ؟

الباقی قصه چه می شود ؟ 

اصلا‌نمی خواهم‌بدانم عبدالباقی کجاست ؟ 

ولی می دانم 

از جنوب که آواره شدیم 

لهجه ام شبیه ترنمِ ترانه بود 

حروف اول الفبا ….

آب، بابا ، آبادان بود 

حالا آبادان و آوار 

( دلنوشته شهروندی از خرمشهر )

رسیدگی به فاجعه ریزشِ آوار ساختمان متروپل و گزارش مسولانِ قضایی و اجرایی از جنایت انجام شده ، قطعا در عبدالباقی پشتِ صحنه زیادی دارد . یک سازنده نمی تواند بدون شبکه ای از حمایت کنندگان ِ ریز و درشت از مسولین ، آنهم به رغم اخطار سازمان نظام مهندسی و خبرنگارانی که در فضای عمومی اعلان‌خطر کردند پروژه ساختمانیِ خویش را‌ پیش ببرد . گفته می شود عبدالباقی گشته شده است . اگر دادگاه متهمان متروپل علنی برگزار نشود، بیم آن می رود که دست های آلوده و حامیانِ اصلی پنهان ، و دادگاه با محاکمه چند کارمند دون پایه شهرداری و منطقه آزاد اروندخاتمه یابد . بقول مردم شهر شاید هم چند ناطور به عنوان مقصران اصلی معرفی گردند .

قانون منطقه آزاد اروند، به رغم برخی مخالفت های جدی ، با امیدهای فراوان در مجلس ششم تصویب شد .

تصویب قانون منطقه آزاد ، می توانست براساس الگوی شناخته شده در دنیا ، تحرکی در وضعیت اقتصادی مردم خرمشهر و آبادان ایجاد کند . حسین نصیری با خونِ دل پی گیر منطقه آزاد بود و مرتضی ممویی را به عنوان اولین مدیرعامل کاردان و پاکدست برگزید.

گسترش محدوده منطقه به دو شهر خرمشهر و آبادان ، با‌نظر مثبتِ دولت خاتمی ، امیدهای مردم منطقه را دوچندان کرد . با تغییر دولت خاتمی و با پیروی از سیاست‌های تخیلی و غیرواقع بینانه و شعارهای پوپولیستی ، فعالیت های منطقه اروند به ایجاد چند بازارچه برای ورود کالاهای بی کیفیت چینی ، فروش املاک و مستقلات ، مدیریت های غیرعلمی و غیر متخصص ، واردات ماشین و بهره گیری از عوارض فروش آنها ، استخدام های بی ضابطه و سفارشی با پرداخت حقوق های های غیر متعارف ، و… با آرزوهای بر باد رفته همراه گشت .

حادثه ریزش ساختمان متروپل در آبادان ، بنا به‌گقته مقامات قضایی ، حاصل زدوبندها و عدم نظارت دستگاههای ذیربط و رد و بدل رشوه های کلان و تبانی با پیمانکار به وقوع پیوست . هشدارها و تذکر خبرنگاران مستقل نیز در هیاهوی حمایت ها ناشنیده ماند.

چگونه می توان مسولان مربوطه ، هشدارهای خبرنگاران مستقل ( ولو‌ آنها را قبول نداشته باشند ) را از شرایط غیرفنی برج های دوقلوی عبدالباقی و همچنین مخالفت نظام مهندسی را شنیده باشند و از کنار این بی توجهی ها به سادگی گذشت.

هیات مدیره منطقه آزاد در دولت روحانی افرادی چون محمد فروزنده ، محمد مخبر دزفولی ، علی شمخانی ، اسماعیل زمانی که به عنوان پیشکسوتانِ مرکز نشین تشکیل شد.

هیات مدیره منطقه آزاد اروند ، به دلیل ذهنیت غیر توسعه ای و درگیر شدن در مناسبات منطقه ای ، به رغم یکدستی و شرایط خوبِ مالی ، نتوانست کارنامه قابل دفاعی حتی در حل مشکلات ابتدایی آبادان و خرمشهر از خود به جای بگذارد .

فاجعه دلخراش ِ ریزش ساختمان متروپل ، صرف نظر از قاصرین و یا مقصران اصلی ، باید ضعف ِ نظارت دستگاههای اجرایی منطقه را بر آن اضافه کرد.

 

قسمت ششم: سردرگمی در استراتژی توسعه 

دیدگاه ها ی استانی

به جرات می توان گفت ، اکثر استانداران خوزستان با مفاهیم ابتدایی توسعه و استراتژی های دستیابی به توسعه آشنایی نداشتند . مدیرانی که حداکثر موفقیت خود را جذبِ بیشتر بودجه برای استان می دانستند . عمر کوتاه ِ متوسط ِ دوسال برای هر استاندار عملا فرصت پی گیری و اجرا برنامه های نیم بند و حداقلی را هم فراهم نمی ساخت .

مسولان اجرایی، نمایندگان مجلس ، مقامات محلی نیز بعضا با فهم نادرست و تقلیل گرایان ِ به توصیف ِ علل عقب ماندگی خوزستان پرداخته اند و راه حل هایی را پیشنهاد و دنبال می کنند.

عدم استفاده از مدیران بومی در خوزستان ( نظر اکثر فعالان قومی ) ، عدم اختیارات ویژه به استاندار خوزستان واجرایی نشدن ایده مبهم فدرالیسم اقتصادی عامل عدم توسعه در خوزستان است . ( نظر محسن رضایی) سیاست های جناحی و حزبی در میان فعالان سیاسی استان عامل عقب ماندگی خوزستان است ( علی شمخانی) و این در حالی است که استان های فارس ، اصفهان ، خراسان و تبریز سیاسی ترین استان های کشور هستند و به توسعه قابل قبولی به نسبت خوزستان دست یازیده‌اند‌، از نظر برخی دیگر ، مخالفت با طرح های سرمایه گذاری های کلان دولتی و خصوصی در استان و مخالفت فعالان سیاسی و اجرایی به عنوان عاملی منفی در توسعه تلقی می شود ، از نظر این دیدگاه باید در کنار طرح های عظیم ملی ، خوزستان را توسعه داد ، به نظر این ها ، اصولا خوزستانی ها ضد توسعه هستند .( محمد فروزنده) .

تصور ضعف مسولان و تلاش برای تغییر مداوم آنها و گزینش حامیان خویش ( اکثر نمایندگان مجلس ) ، کمبود بودجه عمرانی ( تصور مردم ) ورود نیروی کار و پیمانکاران غیرخوزستانی در استان ، تبعیض برنامه ریزی شده علیه عرب ها و بختیاری ها ( اکثر فعالان سیاسی و مدنی ) ، ضعف بخش خصوصی در استان و رویه کارمندی گربنی در میان اکثر مردم ، مخالفت عمدی و حساب شده ی مرکزنشیان با رشد استان خوزستان ، تغییر و انحراف بودجه خوزستان به استان های دیگرکه از لابی های قدرتمندی در دولت و نظام برخوردارند ، ضعف و بی عرضگی ِ لابی خوزستانی های مقیم مرکز در نظام تصمیم سازی و تصمیم گیری کشور ، امنیتی دیدن استان و برخورد های سخت گیرانه با فعالان قومی و نادیده گرفتن فعالیت مثبتِ قومی در چارچوب امنیت ملی و عدم تفکیک آن با تجزیه طلبان ، امنیتی دیدن مناطقِ مرزی خوزستان ، چون آبادان و خرمشهر و دشت آزادگان و منع احداث کارخانجات صنعتی و … را دلیل یا علت توسعه نیافتگی خوزستان برمی شمارند . در خصوص ِ درستی یا نادرستی هر کدام از انگاره های فوق می توان موافق یا‌مخالف بود ،و برخی را درست و یا نادرست دانست .

البته توسعه در یک استان ، بدون داشتن برنامه ی کلان توسعه ای امکان ناپذیر است . توسعه نیازمند بهره گیری از متخصصان ِ با تجربه و مدیران اجرایی با تجربه است . پس از گذشت نیم قرن از انقلاب اسلامی ، همچنان سیاست های غلط ، عدم درک درست از سیاست های نظامِ بین الملل ، عدم حل مسائلی چون بحران هسته ای ، راه پیشرفت کشور را سد نموده است .

قسمت هفتم: بودجه 

و فساد در خوزستان

وجود بودجه های هنگفتِ ملی و استانی و ثروت های خدادادی در خوزستان ، و نظارت ضعیف بخش اجرایی و بعضا آلوده به فساد و رانت ، استان خوزستان را به یکی از استان های در معرض چپاول و بهشت چپاول گران بودجه های ملی و استانی تبدیل نموده است .

انحراف در هزینه کرد بودجه از قوانین مصوب ، تنظیم قراردادهای صوری ، تهیه و تایید صورت وضعیت های خلاف واقع ، سپردن طرح ها بر اساس روابط ِ خاص ، حتی بدون توجه به رعایت قانونِ ترک تشریفات ، دخالت و سوگیری شورای تامین در حمایت یا مخالفت با برخی پروژه ها ، و… مجموعه شرایطی است که فعالیت های توسعه ای را با‌مشکلاتی همراه می سازد . انحراف از قانون در هرجای دیگر هم ممکن است ، که با نظارت قوه قضاییه مستقل و نهادهای امنیتی – حراستی کنترل می شود ، اما در خوزستان به دلیل جذابیت های پول و سرمایه و رسم ناپسند هدیه (بخوانیدرشوه) به مسولان – حتی هزینه بودجه های مصوب را به انحراف و ناکارآمدی کشانده است .

به عنوان مثال در گزارش یکی از کارشناسان دیوان محاسبات آمده است که از سال ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۹ بیش از ۳۵۵۴ میلیارد تومان و بیش از ۳۰۰میلیون دلار هم از محلِ صندوق توسعه ملی در اختیار شرکت های آب و فاضلاب خوزستان قرارگرفته است . این اعتبارات خارج از کمک هایی است که سایر شرکت بزرگ دولتی و از محل استانی هزینه شده است . اما تا زمان گزارش دیوان محاسبات ، مبلغ ۱۵۳۱میلیارد تومان تخلف آشکار در قالب عدم رعایت موافقت نامه ها ، پرداخت های صوری ، صورت وضعیت های صوری ، عدم انجام مناقصه ، هزینه کرد در محل دیگر و … صورت پذیرفته است.

قسمت هشتم: راه فروبسته 

خوزستان را محور توسعه کشور کنید .

« آیا حکومت ها می توانند با اتخاذ سیاست شایسته ای اوضاع و احوال ِ سیاسی را دگرگون سازند و رشد اقتصادی را تسهیل کنند ؟ » این سوالی است که « پل باران » مطرح می کند و در نهایت با رد این نظریه معتقد است « واقعیت اساسی که تحقق یک برنامه عمرانی را به توهّم مبدل می سازد ، ساخت سیاسی و اجتماعی حکومت هایی که قدرت را در دست دارند .»

تحولات نظری و عملی در «مکتب وابستگی» و تجربه برخی کشورها ، مفاهیم جدیدی را در نظریه وابستگی بوجود آورد . برخی مفاهیم که « آلوین سو » به آن اشاره دارد . « توسعه مقارن با وابستگی ، دولت دیوان سالار اقتدارگرا ، اتحاد سه‌گانه میان دولت ، سرمایه محلی و سرمایه بین المللی و همچنین توسعه پویا . این مفاهیم جدید ، چشم انداز های نوینی را در تحقیقات به روی ما گشوده است .» بر اساس این مفاهیم نو ، می توان به تحلیلِ نقش همکاری دولت ها و بخش خصوصی در توسعه کشور و در قالب حداقلی ِ مناطق آزاد اقتصادی همچون منطقه آزاد اروند چشم داشت ، اما سیاست ناهماهنگ و بدون ثبات ، میدان دادن به بخش خصوصی غیرواقعی و رانت خوار و وجود فساد سیستماتیک در بخش هایی از نظام تصمیم گیری وضعیت نابسامان فعلی را رقم زده است .

پس از انقلاب و جنگ عراق و ایران ، به رغم تخریب زیرساخت های مادی ، فرهنگی و اجتماعی ِ خوزستان ، اگر چه بصورتی ناکافی ، اما‌ می توان اذعان داشت که بودجه های زیادی به خوزستان اختصاص داده شده است ، اما در سایه آشفتگی های برنامه ریزی و بی تجربگی مدیران ارشد استان ، و‌در کنار سیاست زدگی و‌ پوپولیسم مسولان و نمایندگان ِ مردم ، گره فروبسته توسعه نیافتگی استان خوزستان گشوده نشده است .

سیاست های توسعه ای در خوزستان از سال های دهه ۳۰ و در قالب ِ برنامه دوم توسعه توسط سازمان برنامه و بودجه کشور با مدیریت ابوالحسن ابتهاج آغاز شد و به درستی خوزستان ، از منظری ملی ، به عنوان نمونه ای از مدل توسعه در کشور آغاز گردید . شاید ادامه آنگونه نگرش و برنامه در مورد خوزستان می توانست موثر باشد ، اما با رخداد انقلاب اسلامی بسیاری از برنامه های کارشناسی شده بر باد رفت .

توسعه چند جانبه در بخش کشاورزی ، صنعت ، نفت و گاز و انرژی برای تولید برق و حتی آغاز عملیات ساخت تاسیسات هسته ای در منطقه دارخوین ، توسعه بندر و تجارت در خرمشهر ، کشت و صنعت های گستره صنعتی و‌مکانیزه ، تولید فولاد ، نفت ، پتروشیمی و صنعت خانه سازی پیش ساخته و … می توانست به‌توسعه ای چند جانبه و متوازن در خوزستان منجر شود. توسعه ای که بر « سرمایه گذاری تولیدی » تکیه داشت و در بخش کشاورزی با تامین مواد غذایی توجه داشت .

این سیاست ، یعنی محوریت دادن به‌ خوزستان برای توسعه ، می توانست الگویی برای توسعه کشور باشد . در این الگو بصورتِ طبیعی با مهاجرت گسترده کارگران و متخصصان از سراسر کشور به خوزستان همراه بود .

بکارگیری و استخدام مردم بومی منطقه در شرکت ها و‌موسسات دولتی و خصوصی ،مثل شرکت نفت ، صنایع فولاد ، لوله سازی و نورد، بندر خرمشهر و‌کشت و صنعت نیشکر هفت تپه و تصفیه شکر اهواز و … حضور کارگران و متخصصان مهاجر از سراسر کشور ، به‌خوزستان را با استقبال و همراهی مردم عرب و بختیاری همراه می کرد و مردم احساس تبعیض در استخدام نمی کردند . حقوق مکفی و تسهیلات جانبی به متخصصان و کارگران مهاجر ، زمینه اشتیاق به ورود خوزستان را افزایش می داد‌. در این جهت ، حضور معلمان و دبیران کارآزموده تاثیر بسزایی در رشد آموزش و‌پرورش داشت .

شتاب رو به افزایش فرار سرمایه های مادی و معنوی ، خصوصا مهاجرت منابع انسانی ، از خوزستان به علت مشکلات رفاهی ، آینده استان را در معرض تهدید جدی قرار داده است . این سیاه نمایی نیست ، واقعیت امروز خوزستان است .

در حالی که در صورت اولویت دادن ِ مجدد به محوریت خوزستان ، به‌ جای محوریت دادن به‌توسعه کویر ِ بی آب در مناطق مرکزی ایران‌، این استان مهم و استراتژیک می تواند کارگاه بزرگ تولید و توسعه ایران گشته و پذیرای جمعیتی چندین برابر حال حاضر باشد .

دبی در حال ساخت و ساز وسیع ِ ده میلیون مسکن و افزایش جمعیت دبی است و دولت ها ، موجِ فرار جمعیت از خوزستان را تسریع می کنند . امارات، بیابانی خشک را با سیاست های هوشمندانه ، تبدیل به مرکزی مهم در اقتصاد جهانی کرده است و ما جمعیت کنار دریا و آبادان را ویرانه کرده ایم .

جابجایی تغییر ِ محور توسعه از خوزستان به مناطق کویری ، به هر علت و با هر تدبیری ، برنامه ای غلط و خطایی استراتژیک است .

اجرای سیاست های تشویقی برای مهاجرت متخصصان به خوزستان و تصویب ِقوانین حمایتی با معافیت های مالیاتی معنا دار و انگیزشی برای تولیدکنندگان بخش خصوصی در واحدهای صنعتی و کشاورزی می تواند دوران طلایی پیش از جنگ را برای مردم به ارمغان آورد .

مسولان کشور و برنامه ریزان ، بحران مهاجرت ِ جمعیت را از خوزستان جدی بگیرند . به جای تمرکز و

افزایشِ جمعیت در مرکز ایران ، و انتقال آب دریا به یزد ، آنگونه که‌مخبر معاون اول دولت رئیسی که در دهمین جلسه انتقال آب از دریا به مناطق مرکزی ایران اعلام‌نموده است ( آنهم بدون پیوست های زیست محیطی ) ، بفکر افزایش جمعیت در مرزها باشید.

در اولین ماه های پس از ۷۶ و روی کار آمدن آقای خاتمی و استانداری خرم ،وعده غیرواقع بینانه انتقال آب از شهرستان شوشتر به خرمشهر و آبادان داده شد. سال ۷۹ کمی آبی مردم آبادان توسط تانکرهای آب تامین شد ، اعتراضات به کشتن چند نفر منجر شد ، دولت های احمدی نژاد و روحانی آمدند و رفتند و مشکل آب و فاضلاب ِ آبادان و خرمشهر حل نشد .

به جای صرف هزینه های سرسام آور و تمام نشدنی انتقال آب به کویر و نصب آب شیرین کن در کویر و نابودی و تخریب تالاب ها ومحیط زیست خوزستان ، بفکر تامین آب آینده و فلاکت بار اصفهان و یزد و کرمان و خوزستان باید بود .

خاطرات ابوالحسن ابتهاج در مورد برنامه های توسعه ی خوزستان و همچنین ، خاطرات مهندس احمد آل یاسین که به شرح برنامه ها ، اهداف و نتایج طرح های توسعه ای خوزستان پیش از انقلاب اشاره دارد قابل تامل است .

پس از انقلاب ، برنامه های توسعه نه تنها نتایج قابل قبولی نداشته است، بلکه نتایج عکس داشته است .

فقر گسترده و مشکلِ مشقت بار ِ تامین شغل ، تغذیه مناسب و مسکن حداقلی ، خصوصا در خرمشهر و آبادان ، فقدان آب شُرب سالم و کافی ، بهداشت نامناسب، آموزش و ‌پرورش فشل و وامانده ، شیوعِ فساد ساختاری در ادارات و صنایع پر درآمد و رنج ِ تبعیضِ قومی و در یک کلام وجود نابرابری اقتصادی در میان طبقات اجتماعی و فقدان رفاه از اصلی ترین مولفه هایی است که گویای شکست برنامه های توسعه ای پس از انقلاب در خوزستان است .

فقدان استراتژی منسجم توسعه ی چند جانبه ، پویا ، درون زا ، معطوف به برابری نسبی اقتصادی ، ایجا‌د رفاه ِ اجتماعی و رفع تبعیض — خصوصا پس از انقلاب — کاملا مشهود است .