تاریخ انتشار خبر: 24 خرداد 1401 | 07:44:14
کد خبر : 13252
یادداشتی از حسین علیخانی:

تلخنامه کلانشهر ناایمن زباله ها 

به گزارش خبرگزاری زاگرس نشینان؛حسین علیخانی فعال سیاسی_اجتماعی دریادداشتی باعنوان:تلخنامه کلانشهر ناایمن زباله ها  بالاخره پس از اعلام غیر کارشناسیِ رییس سازمان آتش نشانی اهواز که در تاریخِ هفدهم خرداد گفتند: ۴۰۹ ساختمان ناایمنِ حاد در اهواز وجود دارد و اکثر بیمارستانها و ساختمانهای تجاری جدید و قدیم را با چوبِ عدم دریافت استانداردِ حریق […]

به گزارش خبرگزاری زاگرس نشینان؛حسین علیخانی فعال سیاسی_اجتماعی دریادداشتی باعنوان:تلخنامه کلانشهر ناایمن زباله ها 

بالاخره پس از اعلام غیر کارشناسیِ رییس سازمان آتش نشانی اهواز که در تاریخِ هفدهم خرداد گفتند: ۴۰۹ ساختمان ناایمنِ حاد در اهواز وجود دارد و اکثر بیمارستانها و ساختمانهای تجاری جدید و قدیم را با چوبِ عدم دریافت استانداردِ حریق و یا پایان کار راندند و بعدا در تقسیم بندی جدیدی سطح نا ایمن بودنِ ساختمان‌ها از نظر سازمان آتش نشانی را با سه سطح ناایمن حاد، ناایمن متوسط و ناایمن ضعیف اعلام و ۱۲۰۰ ساختمان ناایمن متوسط هم در اهواز وجود دارد یا تغییر کاربریِ غیرقانونی از مسیر کمیسیون ماده ۱۰۰ و نحوه ایجاد ناایمن شدن، بعلت دلالی شهرداریها درعدم توجه به ساخت و ساز و تجارت با جان مردم را اینگونه معرفی کردند که اتفاقا این یک قلم آخر درست است، حالا ؛ وضعیت ایمنی ساختمان ها و مراکز خدماتی در اهواز با بررسی سازمان شان نشان می دهد ۱۷۰۰ ساختمان ناایمن در اهواز وجود دارد و ما کار نداریم ۱۲۰۰ درست است یا ۱۷۰۰ واحد؟ اما عاقبت صدای یکنفر از شورای شهر اهواز درآمد.

آقای پور موسوی عضو شورا و رییس کمیسیون اقتصادی و توسعه شهری شورای اسلامی شهر با انتقاد شدید از سخنان اخیر قنبری رییس سازمان آتش نشانی که گفته ۴۰۹ ساختمان ناایمن حاد وجود دارد گفتند: این اظهارات خارج از صلاحیتِ فنی این مدیر بوده ضمن اینکه مربوط به ساختمانهای دارای سازه ناایمن نبوده از سوی دیگر همه میدانیم که شورای شهر اهواز به تنها جایی که نمی اندیشد توسعه شهری است که آنچه عیان است چه حاجت به بیان است.

بگذریم،زیرا پس از مغلوب شدن ویروس کرونا و عیان تر شدن ویروس فساد و دزدی در برخی دستگاهها و بالاخص شهرداری ها که نتایج فاجعه بارش فرو ریختن آوار متروپول بر فرزندان مردم شد این بار آوار جدیدتری بر سر مردمی فرو می ریزد که کمربند خود را محکم کرده بودند تا دوران جدیدِ پساکرونا را با امید به تامینِ معیشت و بازگشایی بنگاههای تجاری و بازار خود را برای تحولی مجدد آغاز کنند تا اینکه رییس آتش نشانی سنگی در چاه بیکاری کسبه ورشکسته انداخت که صدها نفر مانند: پورموسوی که خودشان هم مورد نقدِ مردم از عملکرد در شورا هستند کاری درست نمیشود، انگار که آن رییس بخاطر یک دستمال قیصریه ای به آتش بکشد بخاطر درد های بیدرمان معیشتی و روحی روانی مردم که باز هم افاقه نمیکند، زیرا همه مردم خسته از مشکلات، هر روز با برخی کلمات زهرآگین مواجه میشوند و چیزی از آنها باقی میماند؟

به هر حال ندانم کاری و ناکارآمدی در بین مدیرانِ کشور و استان نهادینه شده حالا چکار دارند که وضعیت روحی روانی جامعه چگونه است؟ البته همه میدانند رییس آتش نشانی شهرداری مشابه شورای شهر و شهردار ناکارآمد که اهواز را با برند شهر زباله ها در ایران، معرفی کرده اند، عرضه ترمیم آسفالت و جمع آوری فاضلاب و زباله در شهر را ندارند ، خودشان مورد نقد و تفقد مردم قرار میگیرند، اصلا به دولت چه مربوط که بسیاری از کسبه و مردم با بیان زهر آگین برخی مدیرانش مورد هجمه قرار گیرند. اما جنابشان در فضای مجازی، برند و ترند نامنی بشوند، راست و دروغِ این قبیل رفتارها و نتایجش بماند برای بعد.

اما چکار داریم که وزیر بی خاصیتی مثل عبدالملک مروان که مستمری بگیران را بیاد عبدالباقی می اندازد چند سال دارد و به ما چه که ایشان را میخواهند بعنوان سفیر به کجا بفرستند تا باز هم مانند احمدی نژاد معجزه قرن افاضه کنند: آنقدر قطعنامه بدهند تا قطعنامه دانشان پاره شوند و اصلا مردم چکار به دلار ۳۳ هزار تومانی دارند که آقای رییسی، قرار بود به پنج هزارتومان برساند اما از دستش در رفت تا ۳۳ هزار تومان شد و به ما چه مربوط که آقای پورموسوی و دوستان شورای شهرش ذره ای حرکت به نفع مردم بکنند یا نه زیرا او و دوستانش در شورا اجازه میدهند که هر مدیری با مطالب ناپخته ای مثل رییس آتش نشانی ویروس ترس و ندانم کاری بر سر مردم و کسبه ای فرو بریزند که کمترین خواسته هایشان از شهرداری را نمیبینیند زیرا هنوز شهر زباله ها با خیابانهای پر فاضلاب و آسفالتهای منهدم شده ، ترمیم نمیشوند شاید هم شهردار فقط بفکر حقوق کارکنانش می باشد و میخواهد مابقی را از جیب مردم بگیرد ، مثل دولت، که قانون را در موردِ مستمری بگیران و کارگران اجرا نمیکندو با پیشنهاد کمک معیشتی میخواهد توهین به بازنشستگان و مستمری بگیران را با طرح وزیر کم لیاقت خود توجیه کنند چون تشخیص داده اند که تورم و گرانی برای برخی مستمری بگیران ده درصد و برای سایر مردم باغ در سبزی است که بعدا بتوانند بنفع خودشان استفاده کنند مانند اضافه شدن پنجاه درصدی حقوق نمایندگان در سکوت خبری و هیاهوی موجود درکشور تا فضای جدیدی برای تحقیر مستمری بگیران بسازند خب این نمونه تحقیر کسانی که یک عمر به تولید محصول و ارزش افزوده در کشور پرداخته اند خارج از انسانیت نیست؟

اصلا به دولت و وزیر وزارتخانه بیکار و عدم رفاهش چه ربطی دارد که برای صندوق بازنشستگی غیردولتی تصمیم بگیرند که اگر به مستمری بگیران بدهند صندوق ورشکسته میشود و نمیدانند عامل ورشکستگی و سرشکستگی کشور خودشان هستند که هر کارنابلدی را پست میدهند (کار هر بز نیست خرمن کوفتن؛ گاو نر کاری کرد تا شیر و لبنیات هم صدها برابر گرانتر بشود) و به مالباختگان سرقت سناریویی بانک ملی چه ربطی دارد که بانک مرکزی ، وظیفه تضمینِ بازپرداخت سپرده های مردم در بانکها را نمیکند بعد هم انتظار دارند، مردم اعتمادشان به فرایند عملکردِ دولت را احیا کنند؟ یا به دولتمردان ! چه ربطی دارد که ۱۸ هزار نفر سالانه در تصادفات جاده ای ایران کشته میشوند تا جیب آقازادها و وزیر زاده ها و مفسدان پر شود و بخش عمده آن بخاطر سوار شدن بر لگن های دو خودروساز داخلی و خسارات سالانه ۱۴ ملیارد دلاری را به ارمغان بیاورند ؟ میگویید نه؟ سری به مطالب رییس سازمان اورژانس کشور بزنید حالا طوفان، سیل زلزله ریزگرد و انواع ویروسها و مصیبتهای دیگر در این تلخنامه فعلا جایی ندارد یا اینکه ریس مجلس فرمودند: چاره ای جز ایجاد تحول با اصلاح شیوه مملکت داری نداریم انگار که تا کنون دهداری کرده اند میگویید نه؟ خبر ۲۳ خرداد را پیگیری کنید و اصلا ناامنی های بسیار در خوزستان با سارقان مسلح هم فعلا در تلخنامه جایی ندارد که مثنوی هفتاد من است یا اینکه بما چه ربطی دارد که فواد حسین وزیر خارجه عراق که کشورش ملیاردها دلار غرامت جنگ و خرید مجانی گاز و برق را به ایران بدهکار است و بدهیشان سر به فلک کشیده و بقول خودشان یکپارچگی عراق را مدیون جانفشانی سردار سلیمانی و فرزندان ایران در نبرد با دواعش هستند و اخیرا گفته اند: ما به همکاری مشترک نیاز داریم اما دخالت در امور را نمی پذیریم و شاید درست میگویند حالا چه اصراری بر مفت فروشی داریم؟ خلاصه اینکه تلخنامه داخلی بود اما چرا من رفتم آنسوی داکت های هورالهویزه.؟ نهایتا باید خون گریست که درودیوار برخی بیمارستانها پر شده از اطلاعیه ی فروش کلیه و اعضای بدن جوانان تا پرایدی بخرند برای مسافرکشی و تامین احتیاجات خود؟ یا اینکه گرمای پنجاه درجه و تداوم عدم تحول و تغییر در مملکت داری دودی خلق میکند که به چشم همه میرود حالا اگر تحول و تغییر را نمیپذیرید همان بهتر که بروید.

بقول سهراب سپهری بجای سیاست بنشانید درخت تا هوا تازه شود. برجام و جام ایران هم خالی تر از همیشه و اخیرا با قلدری امریکا و سه کشور اروپایی و رییس آژانس که عروسک آنهاست کار را به جایی رسانده اند تا همین جام تهی را نیز بشکنند. ما باز هم گفتیم و شما دنده پهن ها نشنوید تا بزمین گرم بخورید.