تاریخ انتشار خبر: 20 مرداد 1397 | 22:31:15
کد خبر : 3180
مناظره بزرگ رسانه ومطبوعات بهمت زاگرس نشینان برگزارگردید

بمناسبت روزخبرنگارکارشناسان به نقش رسانه هادرتحولات استان وکشورمی پردازند

زاگرس نشینان-«۱۷ مرداد، روز پاسداشت تلاش بی‌وقفه انسان‌های آگاهی است که با سلاح قلم در سرزمین آگاهی قدم می‌زنند. خبرنگارانی که به راستی تجسم امانت، مسئولیت، تعهد، دلسوزی و وظیفه‌اند و وجدان بیدار جامعه و تصویرگر زمان خویش هستند. روز خبرنگار، روزی است که با خون نگاشته شد. در این روز، مقدس‌ترین سوگند در کتاب […]

زاگرس نشینان-«۱۷ مرداد، روز پاسداشت تلاش بی‌وقفه انسان‌های آگاهی است که با سلاح قلم در سرزمین آگاهی قدم می‌زنند. خبرنگارانی که به راستی تجسم امانت، مسئولیت، تعهد، دلسوزی و وظیفه‌اند و وجدان بیدار جامعه و تصویرگر زمان خویش هستند.

روز خبرنگار، روزی است که با خون نگاشته شد. در این روز، مقدس‌ترین سوگند در کتاب آسمانی بار دیگر جلوه کردتا حکایت‌گر زندگی تابناک رهپویانی شود که همواره با قلم میثاقی جاودانه بسته‌اند.

۱۷ مردادماه سال ۱۳۷۷، محمود صارمی، خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی، به همراه هشت نفر از اعضای کنسولگری ایران در مزار شریف افغانستان به دست گروهک تروریستی طالبان به شهادت رسید به همین مناسبت، شورای فرهنگ عمومی کشور، هفدهم مرداد‌ماه هر سال را به‌عنوان «روز خبرنگار» نامگذاری کرد.

بهمین منظورزاگرس نشینان توسط کارشناسان مطبوعات ورسانه به نقش رسانه درجامعه می پردازند:

۱-چرارسانه های کاغذی یامکتوب درتحولات استان تاثیرگذاری ونقش چندانی ندارند
۲-نقش رسانه ها درفرآیندتوسعه استان راچگونه ارزیابی می کنید

۳-نقش مطالبه گری رسانه های خوزستان دراحقاق حقوق قانونی مردم چقدرمثبت ارزیابی می کنید
۴-نقش رسانه های زرددرعوامل بازدارندگی توسعه راچگونه ارزیابی می کنید
۵-چرادررسانه های خوزستان به حوزه های تخصصی کمترپرداخته شده است(حوزه اقتصاد،فرهنگ،میراث فرهنگی و…)

 

کارشناسان بحث:

محمد مالي كه از روزنامه نگاران قديمي استان است، سخنان خود را در پاسخ به سوال سيد حميد حسيني كه مي پرسيد؛
بنظرشماچرارسانه های کاغذی یامکتوب درتحولات استان تاثیرگذاری ونقش چندانی ندارند، با ذكر خاطره اي آغاز كرد و گفت: حواليِ سال ٧٨(فارغ از نوع نگره سياسي حاكم، دوره طلايي و اوج روزنامه نگاري ايراني پس از مشروطه) در اولين جشنواره برگزار شده مطبوعات در گستره كشوري (كه البته به لطف داوري معتمدنژاد و بورقاني و شكرخواه كاملا حرفه اي برگزار مي شد)، من و يك نفر ديگر از روزنامه نگاران خوزستاني ( از جمع محدود ٥ يا ٦ روزنامه و هفته نامه محلي كه در استان منتشر مي شد) برگزيده كشوري شديم. اين اتفاق خجسته تا دو سه سال بعد براي ديگران نيز تكرار شد، اين موفقيت، جايگاه حرفه اي و كيفي نشريات استان ما را در دو دهه پيش در مقايسه با ساير استان ها نشان مي دهد در حالي كه امروز اين جايگاه از دست رفته است.
وي افزود: تيراژ نشريه فجر كه دوره اي سردبيريش بر عهده من بود تا بيست هزار و در مقطعي چهل هزار نسخه هم رسيد.
مالي گفت: در حال حاضر هم به لحاظ كيفي سقوط كرده ايم، هم بحران مخاطب داريم و در عين حال تعداد مجوزها چند ده برابر شده است و اميدوارم اين معضلات در جلسات كارشناسي، آسيب شناسي شود.
اين روزنامه نگار خوزستاني و فعال فرهنگي اجتماعي، خاطرنشان ساخت: سال ٢٠١١ به اين طرف در ژورناليسم امريكايي، برگزاري جشني مُد شد بنام جشن “نو پيپر”!
وقتي خبرش را مي خواندم آن روزها، تعجب مي كردم مثل وقتي كه خبر جشن طلاق را مي شنيدم.
اما آن ها مانند غالب اوقات راه را درست رفته بودند.
ديده بان هايشان درست ديده بودند.
فضاي مجازي و اندرويدي، جهان را به دهكده اي مبدل مي ساخت كه همه چيزش پيش پاي سرعت انتقال خبر، ذبح مي شد.
مديرمسيول و صاحب امتياز نشريه جنوب وطن ادامه داد: رسانه هاي برخط، واقعيت دنياي امروزند. و ما هنوز درگير فرم و ليوت روزنامه هاي اطلاعات و كيهان هستيم كه بايد به موزه فرستاده شوند.
رييس سابق انجمن هنرهاي نمايشي استان خوزستان اظهار داشت: بله موافقم، روزنامه نمرده، مثل راديو، مثل تلگراف، اما از رونق افتاده، پذيرش اين واقعيت براي خود من مثل مرگ سخت است اما واقعيت دارد.
سردبير ماهنامه جنوبگان در واكنش به علت كم مخاطب شدن رسانه هاي استان با يك مثال سخنان خود را ادامه داد: ميزانِ كينه شاهان قاجار با زنديه كاملا روشن است، ولي وقتي خبر اضافه شدن شاهزاده هايشان را به كه به هزار و بيشتر مي رسيد مي شنيدند، آنقدر انصاف داشتند كه بگويند: كاش يكي بزاد آن هم لطفعلي خان.
با همه نكاتي كه عرض كردم، معتقدم اگر روزنامه نگار، روزي نامه نگار نباشد و به استخدام اصحاب قدرت نپردازد و مداح كوتوله ها و نوكيسه ها نباشد، حتما مخاطب خود را خواهد يافت.
مالي تاكيد كرد: پس اگر امروز روزنامه نگار خوزي دچار بحران مخاطب است…
به استخدام اصحاب قدرت درآمده است، دستش توي كاسه حاج ثروت رفته است، مداح كوتوله هاست، فريفته نوكيسه هاست و به عبارتي ديگر؛ روزنامه نگاري كه مخاطب ندارد از رسالت خود دور افتاده است وگرنه جامعه امروز تشنه خبر است.
محمد مالي اظهار داشت: يك مثال بزنم تا بحث مصداقي و در حوصله يك گروه واتساپي بگنجد. اگر قرار بود روزنامه فرداي ما بفروشد و مخاطب برود روي كيوسك پي اش. چه تيتري بايد مي زد، روي چه موضوعي بايد كار مي كرد!؟
حتما بايد روزنامه نگار ما شلاق بر مي داشت و مي زد بر گُرده آن تماشاگرنماي بي وطني كه پرچم مقدس ما را ديروز در ورزشگاه الغدير آتش زد.
اما برويد روي كيوسك فردا، انگار كه نه انگار.
پس روشن و بلند بگويم؛ بهتر است بيش از اين كاغذ و درخت حرام نكنيم.
فعلا روزنامه ي استاندارد خوزي نداريم.
بايد رنسانسي رخ دهد، اگر مي خواهيم در فعاليت رسانه اي استان خوزستان به پروتستانتيزم درنغلتيم.
سيد حميد حسيني دبير زاگرس نشينان با سوالي ديگر اين مناظره واتساپي را پي گرفت، او محمد مالي را بار ديگر مخاطب پرسش خود قرار داد و پرسيد: بعنوان سوال دوم، نقش رسانه ها درفرآیندتوسعه استان راچگونه ارزیابی می کنید؟
محمد مالي با صراحت و از منظري تازه پاسخ داد كه؛ من اما به طور قطع، توسعه سياسي را مقدم بر هر نوع ديگري از توسعه مي دانم.
مالي افزود: اساساً مشكل فساد افسارگسيخته اي كه كالبد جامعه ايراني را مانند خوره اي از بين برده به نبود توسعه سياسي بازمي گردد. در جامعه توسعه يافته به لحاظ سياسي، همه در اتاق شيشه اي هستند، نظاميان و ديگران! حذر دارند كه وارد اقتصاد شوند، دولت رانتير به دولتي دموكراتيك مبدل مي شود و الخخخخ. از اين جهت است كه نقش رسانه در توسعه بسيار مهم است، اساس توسعه سياسي، رسانه آزاد و مستقل و حرفه اي است.
نويسنده كتاب هاي راوي، اربعين عشق و ذكر جميل گفت: پس وقتي استان غيرتوسعه يافته و فشلي مثل خوزستان را مي بينيم قطعا يكي از دلايل عمده آن، رسانه هاي وابسته و دلال و مجيزگويي است كه ضدّ توسعه هستند و نه بستر آن.
مالي توضيح داد: اصلا نمي دانم چرا امروز نبايد در محضر عزيزان، از واقعيتي كه به آن معتقدم رونمايي نكنم.
امروز بايد مرگِ روزنامه نگاري در استان خوزستان را اعلام كرد.
وي علايم مرگ روزنامه نگاري در استان خوزستان را اين گونه برشمرد: افول كيفيت حرفه اي و استاندارد، سقوط ارزش هاي اخلاقي و انساني، فراموشي رسالت هاي ديني، عرفي و صنفي و شهري و شهروندي و عدم نظارت عاليه دولت به عنوان متولي اصلي فرهنگ در جامعه ايراني.
اين برگزيده جشنواره هاي مطبوعاتي كشوري و منطقه اي گفت: سرجمع تيراژ رسانه هاي مكتوب ما كه قريب ٢٠ روزنامه شده اند كمتر از پنج هزار نسخه است در استان ٤،٥ ميليوني خوزستان.
بنابراين بهتر است به افتخار رسانه هاي فعال در فضاي مجازي از سايت و خبرگزاري و گروه هاي تلگرامي و واتساپي، كلاه از سر برداشت و گريست به حال فرزندانمان كه به جاي آبگوشت و خورشت سبزي، قرار است با فست فود و غذاي آماده بزرگ شوند( شايد مثال خوبي نبود ولي مطلب را جا مي اندازد تا حدودي).
مالي ادامه داد: صريح تر هم بايد گفت.
منِ روزنامه نگارِ بيست ساله اي كه هم دركِ محذورات اهل قلم دارم، هم دادگاه و پاسگاه و به خصوص راهروهايشان و بارها بازخواست شدن را و تهديدات مفسدان و قدرتمندان را چشيده ام، هم درد بي ناني و معيشت را و خيلي آستانه تحملم بالاست… از ديدن وضع موجود رسانه هاي استان مريض شده ام، اين وضع فاجعه است و دست بسياري از دولتي ها و سياسيون و مجلسي ها و حتي كارچاق كن ها در پيدايش اين دريوزگي روزنامه نگارانه هويداست.
مدير اسبق روابط عمومي آبفا اهواز گفت: اين چند روز به مناسبت روز خبرنگار، مراسماتي برگزار شد. الحمدالله كه براي خبرنگاران از پس اين مراسمات كليشه اي و شو مانند ره آوردي نيست اما براي برخي نان چربي است كه چه باك!!
با اين حال وقتي عكس ها را مرور مي كنم و افرادي را كه قرايت رسمي و دستگاه اداري استان سعي دارد به عنوان چهره هاي مطبوعاتي و رسانه اي به جامعه خوزستاني بقبولاند سخت حسرت مي خورم و هزار افسوس.
محمد مالي توضيح داد: البته نسلي كه جوان است و آمده است در اين وادي سخت را مغتنم مي شمارم و دوستشان دارم اما اين ها خيلي راه دارند تا بتوان رويشان روزنامه نگار اتيكت زد.
مالي بر قرار گرفتن روزنامه نگاران خوزي در تراز علمي استاندارد گفت: همين محسن مرادي، سيروس ممبيني، آيت حميدي يا فردين كوراوند، در آن سال هاي دور كه همسفره اي بوديم را نمي شد با يك تريلي كشيد. از بس كتاب و مجله و كاغذ همراهشان بود.
بوي دوات مي دادند، اما حالا چه…
اين فعال فرهنگي و اجتماعي تصريح كرد: البته به قول فروغ، دلخوشي ها كم نيست از چه دلتنگ شدي.
هنوز در اين وضعيت متعفن، افراد شرافتمندي مثل مجتبي گهستوني و عيدي هاشمي و محمدحزبايي و منصور قنواتي هم هستند.
و البته حبيب بهرامي كه ماادراك حبيب بهرامي.
محمد مالي در انتقاد شديد از نحوه صدور مجوزهاي مطبوعاتي اظهار داشت: در سال هاي دور در خصوص همين دغدغه كه عرض كردم، در حضور مديركل وقت ارشاد خوزستان كه فكر كنم جناب آژنگ بود، عرض كردم كه يك ديكته پنجم دبستان از مديران مسيول و صاحبان امتيازت بگير، هر كس توانست بيش از ١٢ بياورد پروانه اش را صادر كن.
پيش بيني من اين است كه اگر اين ديكته ساده گرفته شود حتما ٥٠ درصد از مجوزهاي فعلي باطل مي شود.
مالي ادامه داد: خاطرم هست وقتي “محسن حيدري” تنها و غريبانه به اتهام نوشتن نقدهايي عليه مافياي آب و ام المصايب خوزستان يعني سد گتوند از اين دادگاه به آن دادگاه مي رفت، احدي حاضر نبود همراهيش كند يا به دفاع از او برخيزد… حالا همه شده اند منتقد سد گتوند.
مالي تاكيد كرد: روزنامه نگار واقعي، آوانگارد است و هزينه اش را نيز مي پردازد.
وي ادامه داد: دوستان خوبم، وضعيت موجود رسانه هاي خوزستاني، دقيقا منطبق بر تمايل اليگارشي دولتي استان است. در سايه مطبوعه هاي ضعيفه و كوتوله و مجيزگوي و بي سواد و هرزه قلم است كه خوزستان مي شود بهشت اختلاس كشور. آبش را مي برند، نفت و گازش را ايضاً. خوزستانيان هزار هزار كوچ مي كنند و شهرهاي استان به سرنوشت هفتگل دچار مي شوند.
مالي گفت: اگر جامعه رسانه اي خوزي، پويا و روپا بود كدام يك از مديران كل فعلي خواب اين سمت ها را مي ديدند.
در بخش ديگري از اين مناظره واتساپي، سيد حميد حسيني پرسيد: بعنوان سوال سومم، نقش مطالبه گری رسانه های خوزستان دراحقاق حقوق قانونی مردم چقدرمثبت ارزیابی می کنید؟
محمد مالي در پاسخ گفت: معتقدم بُرّان ترين چاقويي كه مي توان با استفاده از آن، دُمَل هاي چركين را از چهره استان زدود، رسانه ها هستند كه اگر به وظيفه مطالبه گري خود و ديده باني خود عمل كنند شاهد حضور خياباني مردم براي بيان مطالباتشان نخواهيم بود.
مالي توضيح داد: وقتي رسانه دلسوز داخلي با كاسبكاري و دلالي كه باعث تاراج كيفي او مي شود، از ذيل گروه هاي مرجع خارج شود، گوش مردم در اختيار تريبون هاي آلوده بيگانه قرار مي گيرد پس رسانه غير مستقل وابسته، يك تهديد جدي براي امنيت ملي نيز محسوب مي شود.
مالي توضيح داد: مُراد سخنم اين بود كه جز توده مردم، احدي متضرر وضع ناگوار مطبوعات خوزي نيست.
مديران كل و نماينده ها و اهالي دولتي در استان، ناغافل حتما جشن گرفته اند و در رقص سماع فرو رفته اند كه روزنامه هاي استان در كُما هستند، در حالي كه نمي دانند دود خنثي بودن رسانه هاي محلي در بلند مدت به چشم مديران و مسيولان استان مي رود. چرا كه دقيقاً
در جهان سوم يعني در آنارشي مديريتي؛ يك نظم آهنين و دقيقي حاكم است براي اخته سازي زبان هاي سُرخ.
در ادامه محمد مالي سري به صندوقچه نوستالژي خاطرات خود زد و گفت: مي خواهم اعترافي كنم، ما نسلي هستيم كه سيروس رادمنش، احمد محمود، عدنان غريفي، باران پور، حميدي، عاصمي و خسروپي آفرين را رو در رو درك كرديم. اين ها شرف اهل قلم در جنوب بودند…
عاقبت اين شديم.
اين نسل بزك كرده اي كه الگويشان مجيزگويان و دلال هاي ضعيفه هستند چه خواهند شد.
در فراز ديگري از اين مناظره واتساپي، بعنوان سوال چهارم، سيد حميد حسيني به نمايندگي از زاگرس نشينان پرسيد؛ نقش رسانه های زرددرعوامل بازدارندگی توسعه راچگونه ارزیابی می کنید؟
محمد مالي پاسخ داد: “احمد محمود” اصطلاحي ساخت وقتي ديگر تنگ مي آمد از صعوبت دنيا و مي ناليد كه : “جنگ مغلوبه شد”.
از منظر من در شرايط فعلي استان خوزستان، اساسا نشريه زرد نداريم، اگر اين تغبير را فحش مي دانيم حرفي نيست اما زردها، پاپاراتزي ها و ژورناليست هاي مچ گير فضول؛ صد، نَه، هزار شرف دارند بر اين هايي كه مي شناسيم و مي شناسيد و در ميان مان مي لولند و شوربختانه نقاب روزنامه نگار و خبرنگار بر چهره دارند و بالانشين شده اند در جلسات و با تهديد مديران كارآمد و تطميع مديران كوتوله، فضاي استان را آلوده كرده اند.
محمد مالي اضافه كرد: يك خبر خوب و نويدبخش هم دارم، معتقدم سرنوشتي كه در انتظار مديرانِ فاسدِ فسيل شده است و با طوفان مواجِ اعتراض جمعي ايرانيان مسلمان و انقلابي و معتقد به نظام مقدس اسلامي، ريشه كن خواهند شد، قلم فروش هاي مزدور را از قابي كه اشغال كرده اند خارج خواهد كرد.
اما اين دامگه بر همين مدار است ناگزير، مداحانِ بادمجان، هميشه هستند.
مالي ادامه داد: يكي از مشكلات ما در عرصه رسانه هاي خوزي، نداشتن الگوهاي ملموسِ شرافتمندانه است. شعرايمان سيروس رادمنش را داشته اند؛ الان هم چهارلنگي و ساكي و قاسم آهنين جان كمتر از سيروس نيستند.
فيلم سازان خوزي، تقوايي و عياري را داشتند، الان هم محمود رحماني و فرطوسي كم تو از آن ها نيستند.
نويسندگانمان، محمد ايوبي را داشتند و نجف دريابندري را كه روح و جانم فدايش، حالا هم مستور و دهقان را دارند كه كمتر از آن ها نيستند.
اهالي ترجمه ما، دامغاني و صالح حسيني را دارند.
موسيقي ما هم بهمن علاء الدين را داشت و هم اكنون دارد حافظي و اسدپور را.
روزنامه نگار ما كه را داشت.
محمد حزبايي را چه كرديد؟
عيدي محمد هاشمي را چه كرديم؟
پوسيدند در خانه قلم بسته ها.
اف بر ما.
نويسنده برجسته خوزستاني در فراز پاياني مناظره گروه واتساپي زاگرس نشينان گفت: من اما بيش از پاسخ هايي كه بر اين پرسش ها جسارتاً سنجاق كردم، نگرانم ذايقه مخاطب خوزي به جاي اين كه با قلم مرادي و ممبيني و شحيطاوي و گراوندي و حزبايي همراه شود، نوشته جات كوتوله هاي دوره گرد سلفه بگير را عيار روزنامه نگاري خوزي بپندارد و آن زمان روز نكبت ماست.
اين را بايد درمان كنيم.
مالي در پايان اظهار داشت: حرف آخرم و خداحافظ همين حالا…
روزي نوشتم بايد از كهنه سربازي كه گلوله اي شليك نكرده ترسيد.
حالا بايد گفت؛ بترسيد از روزنامه نگاري كه مستغني است از دانستن و آموختن.
بترسيد از خبرنگاري كه كتاب نمي خواند و نخوانده است.

محمد شریفی ، روزنامه نگار و طنز پرداز خوزستانی در پاسخ به سئوال سید حمید حسینی ، دبیر زاگرس نشینان که پرسیده بود:
بنظرشماچرارسانه های کاغذی یامکتوب درتحولات استان تاثیرگذاری ونقش چندانی ندارند
محمد شریفی گفت :

اول از همه خدمت شما و کارشناسان محترم و اهالی خوب گروه زاگرس نشینان سلام عرض می نمایم ، این میزگرد آنهم در فضای مجازی که به مناسبت ۱۷ مرداد ، روز خبرنگار ، فراهم شد قابل تقدیر است، بد نیست مقدمه را از روز خبرنگار امسال شروع نمایم :
روز خبرنگار را تبریک بگویم یا نگویم

۱۷ مرداد در تقویم ایران به عنوان : روز خبرنگار نام گذاری شد،در این روز، بیشتر مدیران ادارات استان خوزستان، دست به قلم شدند و با صدور بیانیه و اعلامیه روز خبرنگار را با ادبیاتی وزین و متین و بسیار فاخر و برازنده به اهالی رسانه تبریک و تهنیت عرض نمودند، بعضی دیگر از مدیران عزیز کارت هدیه و احیانا بسته حمایتی به انضمام یک فقره لوح سپاس برای خبرنگاران تدارک دیدند، بعضی دیگر از مدیران عزیز جشن کوچکی همراه با صرف ناهار یا شام و دیگر مخلفات مرسوم ، تدارک دیدند و تتمه ی آخر مدیران هم خودشان را به کر گوشی زدند و انگار، نه انگار که ، نه خانی آمد و نه خانی رفت …! تا یادم نرفت عرض کنم ، استان خوزستان اگر که در تمام شاخص های اقتصادی ، آموزشی ، خشک سالی ، بیکاری ،فضای سبز و … ته جدولی است اما بحمدالله از لحاظ کمی و کثرت و تعدد نشریات رنگین و وزین ،رکورد زده است، و حداقل توی این یک قلم به کوری چشم استکبار جهانی ، در سکوی دوم قرار دارد، و عملا این استان گل و بلبل به بهشت جراید و مطبوعات و رنگین نامه ها تبدیل شده است، که جای شکرش باقی است. دوستان جریده چی ما ،ضمن انتشار رنگین نامه ها، از فضای مجازی هم غافل نماندند، در تلگرام، ابر کانال ها، در فضای وب، پایگاه خبری و خبرگزاری و غیره دایر نمودند. نکته جالب اینجاست که تیراژ بیشتر این نشریات بین ۲۰۰تا ۱۰۰۰نسخه است که مفت و مجانی به ادارات و دکه ها هبه می نمایند. البته ۲ تا ۳ نشریه و روزنامه خوب هم داریم که با نهایت فقر و ناداری اما با مناعت و طبع بلند، کار حرفه ای می کنند و به رسالت قلم ایمان دارند .
نکته تاسف این است، که، نشریات زرد عموما به صورت تکنفره اداره می شوند، خبرهای اینترنتی را با آگهی ها و تملق نامه های سفارشی را یک کاسه می کنند و تحویل صفحه بند می دهند و بعد به چاپخانه و دیگر هیچ….
اما دو کلام بشنوید از رولف دوبلی..

رولف دوبلی در ” هنر شفاف اندیشیدن” می نویسد:

“سه سال قبل، تجربه ی تازه ای را شروع کردم. “ممنوعیت خواندن و شنیدن اخبار”.
حق اشتراک تمام روزنامه ها و مجلاتم را لغو کردم. از شر تلویزیون و رادیو خلاص شدم. نرم افزار اخبار را از روی آیفونم حذف کردم. دست به هیچ روزنامه ای نمی زدم و وقتی در هواپیما کسی به من پیشنهاد خواندن مطلبی را می داد، عمدا به سمت دیگری نگاه می کردم.
چند هفته ی اول سخت بود، خیلی سخت.
مدام می ترسیدم چیزی را از دست بدهم. اما بعد از مدتی، جهان بینی تازه ای داشتم. نتیجه‌اش بعد از سه سال:
افکار صریح تر،
دید ارزشمندتر،
تصمیمات بهتر،
و زمان بسیار بیشتر.
و بهترین نکته؟؟
هیچ چیز مهمی را از دست نداده بودم…”

اما من امسال، سر، چهار راه چکنم!؟ ، گیر کردم ، بخوانم ، بنویسم ، روز خبرنگار را تبریک بگویم یا نگویم ،..
همزمان با روز خبرنگار ،مطالب بعضی از پایگاههای خبری و خبرگزاری های استان را مرور کردم ، بعد قدم زنان چند دکه مطبوعات را زیارت نمودم ، چشمتان روز بد نبیند.
برای اینکه از این فضا خارج بشویم برایتان یک حکایت نقل کنم … شاید هوا پاکیزه شود.

ابراهیم یونسی در
زمستان بی بهار
می نویسد : روزی سگی داشت در چمن علف میخورد . سگ دیگری از کنار چمن گذشت . چون این منظره را دید ایستاد .( آخر ندیده بود سگ علف بخورد )
ایستاد و با تعجب گفت : ” اوی ! تو کی هستی ؟ چرا علف میخوری ؟ ”
سگی که علف می خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت :
” من ؟ من سگ میرزا قاسم خان هستم ! ”
اون یکی سگ پوز خندی زد و گفت :
– ” سگ حسابی ! تو که علف می خوری ؛ دیگه چرا سگ قاسم خان ؟

امروز یک مطلب تملق آمیز خواندم آنهم به انشای یک دوست خوب اما در مدح یک مدیر صد من یک قاز که سرش به تنش نمی ارزید، شماره اش را گرفتم ، ملامتش کردم ، ….
با بغض گفت : دو ماه است کرایه منزلم تاخیر افتاد… متاسفانه روزنامه نگاران خوب دق کردند ، قلم را بوسیدند و کنار گذاشتند ، نو کیسه گان و تازه قلم به دستان جولان می دهند. مدیران نالایق هم کریمانه نی نی به لالایشان میذارند ، به همدیگه دل می دهند و قلوه می گیرند ، دو لپی با هم می خورند و دنبه می کنند ، چشم ها را روی واقعیت های تلخ استان می بندند … با این حسابی سر انگشتی و سر بسته که عرض کردم نباید امیدی به توسعه استان داشت و باید فاتحه ی آن را خواند.
محمد شریفی در ادامه افزود :
من قبلا خطر مافیای رسانه های زرد و نقش آنها در قهقراء و عقب ماندگی خوزستان ، را مفصل و مطول نوشتم ، هیچ نشریه ای در استان حاضر به چاپ آن نشد ، جز محسن مرادی ، مجتبی گهستونی هم در فضای مجازی آنهم به صورت خصوصی به یک مهر تایید اکتفا کرد، پایگاههای خبری زاگرس نشینان و عصر جهان ، پی همه چیز را به خودشان مالندند و آن را منتشر نمودند، که من از آنها تشکر می کنم ،اما متن مذکور در فضای مجازی درخشید و من بیش از ۱۲۵۰ پیام مردمی از شخصیت های فرهنگی و مردم عادی دریافت نمودم ، من با خواندن هر کدام از پیام های مردمی امیدوار شدم و فهمیدم که مردم تابوت رسانه های زرد را آخرین میخ هایش را کوبیدند و در خاک سیاه دفن نمودند. من در اینجا بخش های کوتاهی از – مقاله ی نقش مافیای رسانه های زرد در عقب ماندگی خوزستان را مجددا مرور می نمایم .
نگارنده بر این باور است سه عامل باعث توسعه نیافتگی و عقب ماندگی استان خوزستان در طول سه دهه اخیر شده است که عبارتند از :
۱ـ ظهور و قدرتمند شدن مافیای رسانه ای و بومی کردن فرهنگ روزنامه نگاری زرد در استان خوزستان

۲ـ ناکار آمدی و ضعف مدیران استان در سطوح کلان و خرد
۳ـ متحول نشدن نگرش مردم خوزستان نسبت به مطالبات حقوق شهروندی خود،
البته علل دیگری هم هست ولی علل تامه نیستند و از منظر جامعه شناختی توضیح خواهم داد که اگر علل سه گانه مورد اشاره ،چاره اندیشی بشوند بستر اسباب تعالی و ترقی خوزستان فراهم خواهد شد .
محمد شریفی، فعال فرهنگی و رسانه ای در ارتباط با نقش مافیای زرد در عقب ماندگی خوزستان می گوید :

ابتدا مقدمه ای از ظهور نشریات زرد بیان نمایم :
در اوایل قرن ۱۹ در آمریکا به روزنامه های یک پنی[ بسیار ارزان] که تیراژ وسیع و عامه پسند داشتند نشریات زرد می گفتند اما واژه روزنامه نگاري زرد(Yellow Jornalism) در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن بیستم بازهم در آمریکا تکوین و تکامل پیدا کرد.
در تعریف روزنامه نگاری زرد باید گفت : به روزنامه نگاري سطحي و عامه پسند که از منظر نخبگان اغلب دارای مفهومي منفي است . و این نوع روزنامه نگاری در محافل علمي و آكادميك به شدت مورد انتقاد است تحت عنوان روزنامه نگاری زرد اطلاق می شود .به قول استاد سلطانی فر ؛ اصطلاح روزنامه نگاري زرد براي استفاده غير مشروع از ژرناليسم و دوري از هر گونه اخلاق حرفه اي است . (نقل به مضمون)
در روزنامه نگاري زرد خصوصا در ایران؛ از معيار هاي روزنامه نگاري روشنفكرانه و علمي پیروی نمی شود و شرافت و آرمانهای روزنامه نگاری در نهایت غربت و بی کسی است ؛در آمریکای قرون ۱۸ و ۱۹ هر قلچماق سبیل کلفتی اول شلوار جین می پوشید بعدش یک قبضه اسلحه و در آخر یک اسب و چند نوچه ردیف می کرد و می شد کلانتر محله و برای همه ابو عطا می خواند ؛ در روزنامه نگاری زرد جای اسلحه با قلم عوض شد ؛ یک عده آدم رند با ابزار قلم ـ تجارت نرم ـ را بنیان نهادند. مطالب این نوع روزنامه نگاری عموما جنجالی و برخوردار از تاكتيك هاي برجسته سازي است.
اغلب این نشریات تيتر هاي بزرگ و چند ستوني دارند و صفحه نخست آنها مملو از سوژه هاي مختلف جنجالی همراه با عكس ،گرافيك و نقشه است.
تاكتيك هاي جنجال سازي باتكيه و تاکید مضاعف بر احساسات زود گذر و تب دار و از کاه کوه ساختن از دیگر ویژگی های این جماعت است .
روزنامه نگاري زرد با محيط فرهنگي كه در آن رشد و نمو کرده است ؛ ارتباطی تنگاتنگ برقرار می کند.شيوه هاي زرد نويسي در رسانه ها بستگی به نوع فرهنگ و آداب جوامعی دارد ؛ كه اين رسانه ها براي آنها پيام مي فرستند ؛دارای نوعی ارتياط مستقيم است. .براي مثال تاكتيك هاي زرد نويسي در استان خوزستان بسيار متفاوت با سایر استان های دیگر است .دامنه ی تیراژ نشریات زرد در خوزستان بسیار پائین است ، ۷۰ درصد نشریات استان تیراژی [ بین ۴۰۰ نسخه تا ۱۰۰۰ نسخه] این نشریات ازمنبع فروش؛ درآمدشان در حد صفر است؛ بخشی به صورت رایگان به ادارات هدیه می دهند و مابقی هم به صورت رایگان به شرکت های توزیع کننده مطبوعات داده می شود و این شرکت ها هم بنا به توافقاتی که با دکه های فروش دارند بخور نمیری عایدشان می شود و به عبارتی دکه ها هم حساب ویژه ای روی فروش نشریات محلی زرد باز نکردند و بیشتر با فروش نشریات ورزشی و کشوری و فروش سیگار و اقلام دیگر امرار معاش می کنند ـ البته این را هم اضافه نمایم ۳۰ درصد مابقی نشریات محلی استان که تیراژی بین ۱۰۰۰ تا ۳۰۰۰ دارند از فروش عایدات اندکی دستشان را می گیرد و خبرنگاران و روزنامه نگاران با تعهد و استخوانداری هم در اختیار دارند.
مهمترین پرسش چالشی افکار عمومی این است که : با توجه به هزینه های بالای ساختمان و اجاره ی آن ؛ و هزینه های آب و برق و تلفن و حقوق خبرنگاران و هزینه های چاپ و صفحه بندی و …. که سرجمع آن در یک ماه رقم بسیار بالایی است و از طرفی نشریات موصوف از بابت فروش یک ریال هم عایدشان نمی شود ؛ پس چطور و چگونه اینهمه نشریه در خوزستان داریم و هیچکدامشان نه تنها ورشکسته نشدند بلکه محکم و استوار هم سرجایشان ایستاده اند ؟؟؟ من در اینجا سعی می کنم برای این پرسش مطول پاسخ هایی در خور موضوع بیابم و ارائه نمایم .
۱ـ منبع ممر و در آمد نشریات زرد مدیران ناکار آمدی است که برای حفظ میز و صندلی پای هر معامله ای ؛ را چشم بسته امضاء می کنند ـ قلم به دستان زرد نویس که عموما آدم های باهوشی هم هستند؛ ابتدا ضعف ها و تخلفات و پاشنه های آشیل مدیران را کشف و شناسایی می کنند و مستنداتی هم بدست می آورند بعد براساس همان کشفیات و مستنداتی که در اختیار دارند گزارش مبسوط و پرطمطراقی تنظیم می کنند اما قبل از آنکه برای چاپ آن اقدامی بعمل بیاورند از طریق روابط عمومی برای مدیر موصوف هشدار می فرستند که مقاله برای افشاگری آماده است که در نهایت قلم به دست با مدیر روی میز مذاکره می نشینند و زیر میزی خوب و قابلی هم به قلم بدست می رسد ؛اما این مدیر است که در این معامله شوم قربانی و اسیر قلم بدست زرد نویس می شود و اگر خواسته ها و منویات روزنامه نگار در دفعات بعد تامین نشود حکایت آش و کاسه و شمشیر دایموکلوس به قوت خود باقی می ماند مگر آنکه سر کیسه همچنان شل باقی بماند ـ با این حربه مدیر جسارت باخته و رنگ رو پریده ؛ در خوف و رجاء با نوعی آشفتگی و سردر گمی دچار روزمرگی می شود آیا چنین مدیری می تواندایجاد خلاقیت و کار آفرینی نماید ؟؟؟ .البته این ادعا کلیت ندارد و مدیران جسوری هم داریم که در برابر زیاده خواهی های مافیای زرد مقاومت می کنند که در جای خود قابل تقدیرند .
۲ – رپرتاژ نوعی گزارش مثبت و اغراق آمیز و جنجالی است که در مدح مدیر توسط روابط عمومی ادارات نوشته می شود و در اختیار مطبوعات موصوف گذاشته می شود که در ازای آن پول قابل توجهی به مطبوعات پرداخت می شودـ
۳ـ نوشتن مقاله و مصاحبه به اسم افرادی که جویای نام و شهرت هستند مثلا با یک بنده خدایی که دیپلمش را زوری و پولی گرفته بود تحت عنوان نظریه پرداز و استراتژیست حوزه مسائل شهری چرندیاتی از زبان وی به عنوان مصاحبه بلغور و چاپ کردند و در مقابل پول کلانی هم از طرف گرفتند ـ نشریات زرد هیچ مطلبی را رایگان چاپ نمی کنند و اصولا در ارائه مطالب هیچ منبع معتبری ندارند . اگر منابع درآمد نشریات زرد را بیشتر واکاوی کنید ـ ملاحظه خواهید نمود که پشتشان به کوه قاف گرم است.
این نشريات با توجه به اينكه كاركرد محلي دارند ، سوژه هاي خود را از منطقه جغرافيايي انتخاب می کنند که گستره نشریه در انجاست ،و از این تاکتیک به عنوان راهي براي گريز از علم و دنياي واقعي بهره می جویند ـ از لحاظ شیوه های نوشتاری
نويسنده هیچ كوشش نميكند كه متنی پر طمطراق؛ فني و همراه با آرايه هاي ادبي تهیه نماید . به قول یکی از نویسندگان معاصر :
“رسانه هاي زرد نياز به شايعه گفتن و شنيدن را بر طرف مي كنند و در واقع پاسخگوي نياز برآورده نشده مخاطبان خويش هستند”
بد نیست اشاره ی کوتاهی هم به خبرگزاری ها داشته باشم
۱ـ بخشی از خبرگزاری ها دولتی هستند
۲ـ بخشی خبرگزاری ها سیاسی هستند که عالم و آدم را با عینک جناحی مطلق تفسیر می کنند
۳ـ بخشی از خبرگزاری ها زرد هستند که به صورت نرم و حرفه ای تجارت می کنند
نکته مهم : ورود شبکه های مجازی مثل گروههای تلگرامی و واتساپ و ..دارد امپراطوری ما فیای زرد را فرو می ریزد .
ج : مدیران ناکارآمد

مدیران ناکارامد به علت فقدان خلاقیت و تخصص و همچنین نداشتن جسارت متاسفانه ۹۰ درصد فعالیتشان در استای اقناع سازی و تامین خواسته های لابی ها ؛ نشریات زرد؛ نمایندگان و ….. می باشد معمولا این قبیل مدیران افرادی پائین تر از خودشان را به عنوان معاون ؛ دستیار و مشاور بر می گزینند و کارمندان ضمن نارضایتی با رکود و روزمرگی انجام وظیفه می کنند ـ اما با کمک نشریات زرد یک سری آمار و ارقام سر هم می کنند و همه چیز را گل و بلبل نشان می دهند ـ البته مدیران خلاقی هم دارند که با جان و دل تلاش می کنند

ه : متحول نشدن نگرش جامعه
آموزش و پرورش ؛ دانشگاه و مطبوعات مستقل متاسفانه نتوانستند با جامعه ارتباط معنادار و عمیق برقرا کنند و سطح و دایره ی نگرش ها در یک سکون باقی مانده است ـ اکثریت جامعه ی ما از حقوق شهروندی خودش هم مغفول است و اصلا روحیه ی مطالبه گری ندارند .
نتیجه گیری : نشریات و دیگر رسانه های زرد در استان خوزستان به دلیل منافع مشترک به نوعی اتحاد ناخواسته رسیدند و با برنامه و هدف قربانیان خود را در چمبره اسارت خویش نگه می دارند و مدیران بی تعهد و نا کار امد برای استمرار و حفظ قدرت بازیچه ی مافیای زرد شده اند ــ ببینید پاتوق آنها کجاست !!! به رپرتاژها دقت کنید !!! ببینید کدام مدیران مدح مکرر می شوند …لعنت به پول….
محمد شریفی ، در ادامه به نقد صدا و سیمای مرکز استان خوزستان پرداخت و گفت :
دوستان مطبوعاتی از نقد صدا و سیمای مرکز استان خوزستان نباید غافل بمانند.
من با دوستان برنامه ساز این رسانه که هزینه های سر سام آورش از جیب مردم تامین می شود قبلا خیلی ارتباط داشته ام ، اما چون بجایی نرسید، از حیض انتفاع خارج شد ، این حضرات هم دارند به صورت حرفه ای کار نشریات زرد را به نحو دیگری از انحاء دنبال می کنند. به فلان مدیرکل تا آنجا گیر می دهند که تفاهم نامه ای امضاء بشود..
دوستان در این مقوله هم اظهار نظر بفرمایند…البته این نکته را هم اضافه نمایم ، ما درصدا و سیمای مرکز استان خوزستان، برنامه سازان و کارشناسان بزرگی داریم ، که مایه ی فخر و مباهات هستند ، نظیر دکتر کیوان لطفی ، مهندس مهران نصرت پناه ، دکتر آرین نژاد نازنین ، نیک محمدی ، بیژن ایروانی و سایر بزرگواران ، برنامه برآیند خوب درخشید و جای تشکر و تقدیر دارد، با وجود این سرمایه ها سطح انتظار ما از صدا و سیمای استان باید دو چندان بشود ، این عزیزان از جنس مردم هستند و درد های مردم و معضلات و مشکلات استان را به خوبی درک می کنند ، از طرفی محدویت ها و خطوط قرمز آنها را هم ما به خوبی درک می کنیم ، منظور و مقصود بنده حوزه کارشناسان تخصصی و فنی نبوده و نیست،اما همچنان بر این اعتقادم که صدا و سیمای مرکز استان می توانست خیلی بیشتر از اینها بدرخشد و خوب عمل کند . ضعف اهالی رسانه و قلم در نقد منصفانه صدا و سیما هم غیر قابل اغماض است.

محمد شریفی درپایان یادآور شد:
خوزستان روزگاری بهشت قلم بدستان واقعی بودند، مردان و زنان با اصالتی که شرافتمندانه نوشتند و با هیچ مدیری نساختند و امروز در فقر و انزوا در گوشه ی اتاق های خود شرمنده زن و بچه هایشان هستند، اما تاریخ و آیندگان به نیکی در برابرشان تعظیم خواهند نمود، شاید تا آن روز هیچکدام زنده نباشند اما در حافظه تاریخ باقی خواهند ماند. از ترس اینکه که شاید اسمی یکی از آنها از قلم بیفتد ، از اسم و ذکرشان صرف نظر می کنم و منتظر قضاوت تاریخ می مانیم ، بدا به حال آنهایی که مافیای زرد را توسعه دادند و اصحاب قلم را به حاشیه بردند و برای دکانداران پروانه مدیر مسئولی و سردبیری امضاء نمودند و الخ …

زاگرس نشینان: بنظرشما چرا رسانه های کاغذی یامکتوب درتحولات استان تاثیرگذاری و نقش چندانی ندارند؟

فرشادبهمن مدیرمسئول خبرگزاری هورنیوز: آنچه که واضح و مبرهن است، سرعت اطلاع رسانی بالای فضای مجازی و… است که در تحولات استانی و دنیا نقش بیشتری بازی می کند. البته بعضی هم به دلیل اینکه به راحتی در دسترس هستند و هزینه ای پرداخت نمی کنند این فضا رو می پسندند، اما در کل اگر روزنامه ها و رسانه های چاپی مطلبی جدید نداشته باشند و نتوانند از فضای مجازی سبقت بگیرند مرتباً از لحاظ مخاطب ریزش پیدا می کنند.

وی همچنین در تکمیل پاسخ به این سوال افزود: البته بزرگترین مسئله ای که مخاطبان روزنامه ها و نشریات با آن مواجه هستند را می شود به مطالب تکراری و شاید مربوط به چند روز گذشته اشاره کرد و دانست. شما می دانید در فضای مجازی و رسانه های اینترنتی اخبار، تحلیل ها و تحولات را بیشتر دنبال می کنند و حتی می توان همان مطالب را آسانتر بین چندصد هزار نفر انعکاس داد. هرچند که بیشتر ادارات به نشریات آگهی می دهند و چرخ رسانه های چاپی بیشتر می چرخد ولی در همین رسانه های چاپی در بحث بیمه برای خبرنگار بهتر عمل شده است.

زاگرس نشینان- نقش رسانه ها در فرآیند توسعه استان را چگونه ارزیابی می کنید؟

بهمن:مطمئنا هر انسانی که مسئولیت دارد می بایست به یک مرجعی هم پاسخگو باشد و از آنجاییکه در استان ما مراجع نظارتی مثل نمایندگان مجلس و… به فلسفه ی وجودی شغل خود یعنی نظارت و سوال نمی پردازند رسانه ها می توانند با ایجاد یک جریان به سوی سوال و بازخواست باعث رشد و توسعه یک استان مثل خوزستان شوند. البته در استان های دیگر خبرنگاران تخصصی کار کرده و اغلب تحلیل های آنها به کار مدیران می آید ولی در خوزستان اکثر رسانه یا روابط عمومی مدیران هستند یا خبرنگار تخصصی ندارند و پیش آمده که همین عدم تخصص باعث شکایت مدیران کم کار هم شده است.

وی تصریح کرد: در نهایت رشد و توسعه استان با وجود رسانه های مستقل متخصص و منتقد امکان پذیر خواهد شد. البته باتوجه به اینکه رسانه با پرسشگری شناخته میشود و پس از آن مقوله جریان دهی، از سویی متاسفانه مراجع خبری نیز یا در اختیار دولت بوده یا به نهاد نظام و ارکان و… دیگر وابسته است. پس جریان دهی و خوراک رسانی به رسانه های محلی و مجازی از سرچشمه ها با جریان همراه میشود و تا رسانه های محلی متمول نباشند که بتواند خبرنگاران قهار داشته باشند نمی توانند پرسشگر و جریانساز و در نهایت توسعه دهنده باشند.

بهمن در ادامه افزود: امروزه اکثر خبرنگاران حرفه ای خوزستان به دلیل وضع معیشتی دست از کار کشیده و به استخدام ادارات درآمده اند و اگر هم گاهی دست به قلم ببرند یا در وصف معضلات روز نبوده یا اینکه با ملاحضه به جهت خدشه وارد نشدن به شغل خود بوده است. در استانی که خبرنگاران باهوش و حرفه ای وجود نداشته باشند و مراجع نظارتی هم در پی استخدام و کار اقتصادی و… باشند قطعا توسعه اتفاق نخواهد افتاد.

زاگرس نشینان-نقش مطالبه گری رسانه های خوزستان در احقاق حقوق قانونی مردم چقدر مثبت ارزیابی می کنید؟

فرشادبهمن:در مورد این سوال تنها می شود گفت از هر ۲۰ رسانه شاید یک رسانه مطالبات مردم را عنوان کنند که پس از نشست با مدیر دستگاه مربوطه آن یک هم دیگر عنوان نمی کند.
زاگرس نشینان- نقش رسانه های زرد در عوامل بازدارندگی توسعه را چگونه ارزیابی می کنید؟

بهمن گفت: رسانه زرد را چطور تعبیر می کنید. اول تمیز بدیم چه خصوصیاتی دارند؟ البته با کمی تعارف به نظر بنده رسانه زرد در استان وجود ندارد. آنچه که قبلها به عنوان رسانه زرد در جامعه بر سر زبانها افتاده بود گاهی از سوی اصحاب قدرت و سیاسیون در فضای جامعه می چرخید، گاهی از سوی روزنامه نگاران و خبرنگاران و کمتر از سوی مردم.

وی تصریح کرد: حال باید نشست و دید به کدام زرد کار داریم. به زرد سیاسیون و اصحاب قدرت، به زرد اصحاب رسانه به دلیل خوب کارکردن بعضی رسانه ها! و یا شلنگ تخته انداختن تازه رسانه ها؟ و یا رسانه هایی که مردم نمی خوانند و فقط کارشان در اختیار اصحاب قدرت بودن است؟
زاگرس نشینان- چرا در رسانه های خوزستان به حوزه های تخصصی کمتر پرداخته شده است؟

بهمن:به جرات می توان گفت یکی از عوامل عدم توسعه استان خوزستان نبود خبرنگاران با تخصص در حوزه های مختلف است. مثلا در حوزه اقتصاد، انرژی و فرهنگ با فقر شدید خبرنگار مواجه هستیم و معمولا اکثر خبرنگاران یا در فضای شهرداری و شورای شهر ذوب شده اند یا علاقه ای به حوزه های مذکور ندارند. در صورتی که استان خوزستان با ذخائر عظیم انرژی شرکتهای خاص دارد که سالها عوارض آلایندگی پرداخت نکرده و معمولا چون رسانه ها ماده قانون و… این مقوله را نمی دانند گرفتار بلایای چند سال گذشته می شویم.

مدیر مسئول هورنیوز افزود: یا در بحث فرهنگی، میراث و… می توانستیم بعنوان استان برتر در کشور باشیم اما عدم وجود خبرنگاران متخصص باعث این حال و روز خوزستان شده است.

وی در پایان گفت: البته یکی از عوامل عدم نبود خبرنگار در این حوزه ها سیستم بسته پرداخت حق الزحمه در این سه حوزه هست که برعکس وجود بودجه های کلان با رسانه ها تعامل ندارند و اگر هم رسانه ای پیدا شود که نقدی داشته باشد به دلیل همان سیستم بسته و پشتیبانی محکم از پایتخت به جایی نمی رسد ( وجود مدیران صاحب کرسی ۳۰ ساله خبرنگاران را بی میل می کند) پس در این حوزه ها خبرنگار کمتر وجود دارد.