به گزارش خبرگزاری زاگرس نشینان؛ ملک محمدمکوندی فعال سیاسی-اجتماعی در یادداشتی باعنوان:برجام تنها راه بالانس معادلات منطقه ای و بین المللی ایران 🅱️ بخش دوم تعلل دولت رییسی در ادامه مذاکرات برجام و مبهم بودن نتیجه برجام درصورت برگشت ایران به مذاکرات، وضعیت شکننده اقتصادی و اجتماعی در داخل و شرایط پیچیده روابط بین الملل کشور […]
تعلل دولت رییسی در ادامه مذاکرات برجام و مبهم بودن نتیجه برجام درصورت برگشت ایران به مذاکرات، وضعیت شکننده اقتصادی و اجتماعی در داخل و شرایط پیچیده روابط بین الملل کشور را روز بروز وخیم تر نموده است. این موضوع باعث شد امید به اینده که بدلیل سیاست های اشتباه مسئولان نظام کمرنگ شده بود به سمت ناامیدی مطلق در جریان باشد. معلوم نیست مردم تا کی باید تاوان سیاست های سراسراشتباه مسئولان نظام در روابط بین المللی و به تبع ان تزهای بی ربط اقتصادی مثل اقتصادی مقاومتی که در کیسه هیچ عطاری پیدا نمی شود را بپردازند و همچنان سفره خود را درحال کوچک شدن ببینند.از یک سو بحران های تازه ای در محیط پیرامونی در حال شکل گیری است و محاصره سر زمینی با پازل های جدیددر شرق و غرب و شمال غربی تکمیل شده و کار به جایی رسیده که کشورهای کوچک اطراف هم برای گرفتن جایگاه ایران در نظامات منطقه ای و حتی بین المللی شاخ و شانه می کشند ومترصد فرصت برای تضعیف ایران هستند و می خواهند از کیک ایران سهمی ببرند.
گرگهای پیرامونی ایران از امریکا خطرناک تر بوده و هستند، امریکا تا کنون بدنبال تجزیه ایران نبوده و نیست و ایران را بعنوان یک کشور عامل توازان دیده است ومی بیند.اما بسیاری ازکشورها از بزرگی جغرافیایی و منابع بزرگ انسانی و طبیعی ایران درهراسند واین هراس ازسیاست های مداخله جویانه ایران در منطقه که صرفا هزینه اور بوده است نشات گرفته است. از سوی دیگر مشکلات حل نشده طولانی مدت بین المللی فراوانی داریم که ممکن است به معضلی مزمن وغیر قابل درمان تبدیل شوند.
اتخاذ هر نوع سیاست خارجی منطقی و اصولی بر اساس منافع ملی مستلزم بررسی پارامترهایی همچون هزینه وفایده است.بنابراین رویکردسیاست خارجی اکثریت قریب باتفاق کشور های دنیا علیرغم وجود معادلات پیچیده منطقه ای و بین المللی بر اساس در امدزایی و ایجاد مولفه های قدرت وثروت صورت می گیرد.
متاسفانه سیاست خارجی ایران طی دهه های گذشته تا کنون نه تنها درامدزا نبوده بلکه هزینه های زیادی را بر ملت تحمیل نموده است.در سیاست خارجی ایران مولفه های ثابت و غیر قابل تفسیر ایدئولوژیکی و ارمانگرایی وجود دارد که پویایی و انعطاف لازم را ندارند و علی رغم تحولات چند گانه و پیچیده ی منطقه ای وجهانی که نیاز به تدابیر منعطف و متفاوت دارد همان نقش ثابت خود راایفا می کنند،این نوع رویکردباعث شده تا منافع ملی ایران تامین نشود و یا اینکه در دراز مدت از بین برود. ایران در جنگ بوسنی و یا در عراق و سوریه و یمن و لبنان هزینه های فراوانی را متقبل شده است اما هیچ عایدی و یا برگشت هزینه ای به خزانه کشور صورت نگرفته است.عراق کشوری است که ایران بالاترین هزینه انسانی و مالی را با ریختن خون بهترین فرزندان خود در حفاظت از حرمین شریفین و استقلال و یکپارچگی ان متحمل شده است، اما همین عراق پس از تثبیت اوضاع سیاسی و رفع فتنه داعش سیاست خارجی خویش را بر اساس منافع ملی تنظیم نموده و مجددا به توافقات اقتصادی اتحادیه عربی برگشته که بعضا رهبران ان تا دیروز درکنار دشمنان عراق قرار داشته اند و نسبت به تامین مالی و تجهیز لجستیک انها از هیچ کوششی دریغ نورزیدند. تغییر رویکرددولت عراق باعث ورشکسته شدن وخروج شرکت های ایرانی ازاقتصاد عراق شده است.
نظامات تعرفه ای و ترجیحی وامتیازات ویژه ای که در مبادلات اقتصادی اتحادیه عرب وجود دارد، فضای رقابتی را بر شرکت های ایرانی تنگ نموده و باعث خروج انها از ان کشور گردیده است. ملاحظه می شود علی رغم انهمه هزینه، نقش ایران در اقتصاد وبه تبع ان در ساختار سیاسی عراق روز به روز کمرنگ تر می شود. انتخابات پارلمانی اخیر عراق گویای این واقعیت است. سوریه هم همین رویه رادنبال می کند، حتی اگرایران مخالفت کند باز هم دولت سوریه راه خود را خواهد رفت همانطور که بوسنی رفت، عراق رفت و در اینده یمن خواهد رفت. در نتیجه ایران قادر نخواهد بود حتی هزینه های خود را برگرداند این در حالی است که روسیه درحال بهره برداری و برگرداندن هزینه ها و منافع مازاد بر ان در سوریه است.این کشورها عملا براساس منافع ملی خود عمل می کنندوقراردادها و مناسبات اقتصادی جدیدی رابرای خود شکل میدهند. رهبران خردمند کشورهای مختلف دنیا نظام مدیریتی خود را براساس دواصل اساسی تنش زدایی درخارج و توسعه در داخل شکل می دهند. انها از فضای تنش دوری می کنند و به جای ان فضای حیاتی برای خود ایجاد می کنند. تنها ایران است که روز بروز دامنه تنش های خود را افزایش می دهد و تنش های کهنه, کهنه تر می شوند و امکان بهره برداری بابت هزینه های تلف شده و تامین منافع ملی از دست می رود.
اخیرا وزیرخارجه ایران خبر از سر گیری مذاکرات برجام طی دو الی سه ماه اینده را داده است.از خرداد ماه سال کنونی که ایران مذاکرات را به حالت تعلیق در اورد تا دولت جدید سکاندار اصلی نبرد دیپلماتیک باشدچندین ماه می گذرد اما نشانه ای از بازگشت ایران به برجام ملاحظه نمی شود.انچه که از سخنان دولتی ها و حامیان انها استنباط می شوداین است که دولت ایران بدنبال خرید زمان است.انها معتقدند زمان بنفع ایران است چرا که برنامه هسته ای بصورت روزمره رشد می کندبنابراین با گذر زمان دست ایران برای مذاکرات بعدی پرتر است و می توانند امتیازات بیشتری از طرف مقابل بگیرند.
انها اعتقاد دارند اهرم های مذاکراتی امریکا نه تنها به نقطه اوج خود رسیده است بلکه در حال افول است و با حمایت کشور هایی مثل چین از ایران و ادامه صادرات نفت به ان کشور و سند همکاری ۲۵ ساله و با ادامه رویکرد اقتصاد مقاومتی و جهادی و امکان انعقاد قرارداد های مشابه از جمله تدوین سند همکاری ۲۰ ساله با روسیه که بنا به گفته مسئولان وزارت خارجه در حال تدوین است و هم اکنون نیز در حال احیا قراردادقبلی و افزایش مبادلات تجاری با ان کشور هستند،نیازی به رفع تحریم ها نیست و براحتی میتوان اثرات انها را خنثی نمود. که باید گفت این یک توهمی بیش نخواهد بود.هنوز هم اهرم های فراوانی دراختیارغرب و امریکا قرار دارد.
آمریکا می تواند اعمال تحریم های خودرا همانند زمان ترامپ با جدیت بیشتری دنبال نماید که در ان صورت حتی تنها کشور به ظاهر دوست ایران یعنی عراق هم قادربه انجام مبادلات بازرگانی وتبادل ارزی با ایران نمی باشد.ازطرفی اروپا این امکان را دارد که تحریم های شورای امنیت را با استفاده از مکانیزم ماشه بازگرداند و باردیگر ایران را تحت فصل هفتم منشورسازمان ملل بعنوان یک کشور یاغی درسطح جهان معرفی نمایند، بعلاوه انها می توانند تحریم های چند جانبه خود را اعمال نمایند که اثر روانی انها بر اقتصاد ایران بخصوص تورم و نرخ ارز بسیار جدی خواهد بود.از طرفی یک بمب ساعتی بنام اژانس وجود دارد که اگر بزودی پیشرفتی در مورد حل مشکلات اژانس با ایران حاصل نشود منجر به قطعنامه شورای حکام حتی بامخالفت روسیه و چین خواهد شد و پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع می گردد.
زمان هم از لحاظ پیشرفت برنامه هسته ای ایران و رویارویی که بین ایران و اژانس صورت گرفته بسیار محدوداست و به همین دلیل نمی توان این روند را زیاد کش داد و حداکثر تا دو ماه اینده باید تکلیف این مذاکرات مشخص شود.
درهر حال باید توجه داشت که سیاست خرید زمان از سوی ایران مورد قبول امریکا و غرب نمی باشد و با توجه به محدودیت های زمانی در نظر گرفته شده درمذاکرات برجام ۲۰۱۵ دیر یا زود اصل برجام از حیز انتفاع خارج خواهد شد و نمی توان از ان بعنوان یک توافق قابل احیاء یاد کرد. چیزی که تندروهای اصول گرا همچون شریعتمداری که اخیرا از جنازه متعفن برجام سخن به میان اورد خواهان ان هستند!!