نگه کن که مرسام را روزگار چه بازی نمود ای پسر گوش دار خرد چشم جانست چون بنگری که بی چشم شادان جهان نسپری از نقد خردمندانه مشکلات دور شده ایم حادثه دلخراش دیگری در کهن بوم و بر ایذه جان۶تن از همتباران را گرفت یکی داستان است پر آب وچشم زاگرس نشینان- امیر سام […]
نگه کن که مرسام را روزگار
چه بازی نمود ای پسر گوش دار
خرد چشم جانست چون بنگری
که بی چشم شادان جهان نسپری
از نقد خردمندانه مشکلات دور شده ایم
حادثه دلخراش دیگری در کهن بوم و بر ایذه جان۶تن از همتباران را گرفت
یکی داستان است پر آب وچشم
زاگرس نشینان- امیر سام را روزهای جمعه در کلاس درس شاه نامه می دیدم ، پسین های دلتنگی کنار آویسا کوچولو می نشست تا آویسا احساس تنهایی نکند، می آمد کنارم می نشست و با یک متانت خاص وبزرگ منشانه به همه اجراها گوش می داد کمتر حرف می زد بیشتر شنونده بود ، هنگامی که مهربانو آویسارا برای اجرا صدا می زدیم حالش دگرگون می شد ، شوریده و شیدای دیدن و شنیدن اجرای خواهردرقامت یک روایت گر تاریخ پرفراز و نشیب ایران ، با جان ودل نیوشا بود ، برق شادی در نگاهش موج می زد ، گاهی در اجرا به آویسا کمک می کرد برادر است دیگر وظیفه اش پاسبانی و غم خواری خواهر
بعد از اجرا آویسا را تشویق می کرد و هنگام نشستن آویسا با همان زبان کودکانه از او می پرسید : خوب بود ، خوب اجرا کردم و امیر سام تنها با لبخندی او را ترغیب و تشویق به ادامه راه سخت آموزش و پرورش
شناخت تاریخ و شاه نامه که بی یار است و بی یاور
آخر وظیفه ما که شناخت تاریخ نیست
وظیفه ما تنها تولید خودروی بی کیفیت است که بیشتر ابزار مرگ اند تا موجب آسایش و آرامش ، خبر راکه شنیدم بغض راه گلویم را بست ،مثل همیشه های دیگر هنگامی که دل خون و خسته ایم شروه کردیم و گاگریو و شاه نامه ، گریستم بر بی پناهی کودکان سرزمینم
شاید اگر زیر ساخت های بهتری داشتیم، شاید اگر خودروهای ایمن تری داشتیم ،شاید اگر جادهای بهتری داشتیم ، شاید اگر مقداری رنگ به یک سرعت گیر غیر استاندارد می زدیم و شاید اگر های بسیار دیگر روزانه شاهد پر پر شدن این جگر گوش ها درخیابان ها و جادهای بی کیفیت استان زرخیز خوزستان نمی شدیم
باورش سخت است اما
عصر ماشین عصری که قرار بود برای ما قرار بیاورد مارا بی قرار کرده است ، امان مارا بریده است ، گویی گَرد غم به هر کوی و برزن پاشیده اند
به هر دوده ای ماتم و شیون است
کودکانی پاک و نجیب که حق حیات دارند وقتی کودکی کنار دست ما نشسته است وظیفه ما در رانندگی سنگین تر و سخت تر است پس مراقب این سرمایه ها باشیم
این کودکان آینده سازان این سرزمین اند بیشتر پاسبانی کنیم تا شادی یک جامعه را به عزا تبدیل نکنیم
دراین حادثه تلخ و جانکاه پنج تن دیگر از نورچشمان و هم تباران ما نیز ازمیان مارفتن و مارا داغدار و سوگوار کردند ، دوست ندارم وارد موضوعات تکراری شوم البته که گوش شنوایی هم نیست
حکیما چوکس نیست گفتن چه سود
اما ایمان دارم اگر امیرسام در خودروی ایمن تری نشسته بود که حداقل استانداردهای جهانی در آن رعایت شده بود اکنون در میان مابود اکنون آویسا برادر داشت ، پسین های درس ما امیرسام ، مادر پسر و ایران امیر سام های بسیار
دریغا، دریغا ،دریغ
نمی دانم از کدام درد بی درمان این شهرو این استان بگویم
ضمن تسلیت به دکتر رضا مرادی عزیز و خانواده های داغدار شیخی و دیگر عزیزان امیدوارم در یک فضای آرام و به دور از احساسات و هیجانات به بررسی و واکاوی مشکلات بپردازیم وبرای یکبار هم که شده منطقی و اصولی مشکلات را ریشه یابی کنیم، تقدیر و قسمت را همه گردن نهاده ایم اما از خطای انسانی و مشکلات دیگر غافل نشویم
شاید راهی برای برون رفت از این مشکلات پیدا کردیم
شاید…
امید که دیگر تند بادهای بی مدیریتی زکنج تُرنج های نارسیده سرزمینم را به خاک نیفکنند
نوربخش احمدزاده