«سیّال فوق بحرانی» در «فیزیک» به وضعیتی گفته می شود که «سیالیّت» تحت فشار و دمای خاص از «نقطه بحرانی» بگذرد، و حالا نه در فیزیک که دیگ در هم جوش جامعه خوزستانی در مرحله گزار از نقطه بحرانی یا همان «کریتیکال پوینت» قرار گرفته است. اُفت یا سقوط مجموعه ای از شاخص های اجتماعی […]
«سیّال فوق بحرانی» در «فیزیک» به وضعیتی گفته می شود که «سیالیّت» تحت فشار و دمای خاص از «نقطه بحرانی» بگذرد، و حالا نه در فیزیک که دیگ در هم جوش جامعه خوزستانی در مرحله گزار از نقطه بحرانی یا همان «کریتیکال پوینت» قرار گرفته است.
اُفت یا سقوط مجموعه ای از شاخص های اجتماعی که به کنش های غلط و رفتارهای انحرافی تبدیل شده و از حوزه فردی به عرصه اجتماعی نیز رسیده و از «کنترل» خارج شده، استان را در وضعیتی سیاهچاله ای قرار داده است.
کوه یخ اما سر زده بیرون و تنها کافی است جداره ها آفتاب بگیرند!
بنابراین، دیگ اجتماع خوزی در آستانۀ انفجاری عظیم و شوکی سخت خواهد بود و همان گونه که با اعمال فشار و دمایی فوقِ نقطه بحرانی در فیزیک شاهد پدیداری «نفوذپذیری بالا» و «ویسکوزیته ی پایین» خواهیم بود، در حوزه اجتماعی، «مرحله ایست»، کمترین نتیجه شکاف ایجاد شده و شکست مقاومت دیوارهای تعقل و تدبیر در برابر حرکت سیل آسای معضلات اجتماعی می باشد.
واقعیت این است که در هم شکنیِ اساسیِ محتملِ بافتِ اجتماعی، چنان گزاره ها را محدود و دگردیسی را محقق می سازد که تو گویی اجتماع به هم ریخته و مشوّش، درد زایمان را کشیده، اما با طفلی مرده روبروست.
جنس این اَبَر بحران اجتماعی که پیش روست، از فلزِ ندانم کاری های شش دهه گذشته دولت رانتیر و اقتصادِ صنعت محورِ محض است که حالا چون موجی بلند؛ قد کشیده و بافت ها و ساخت های موجود را تهدید به آشوب و فروپاشی می نماید.
بدیهی است که پیش از نگرانی و خوف از تبعات بحران مذکور ابتدا باید حجم و وسعت آن به خوبی و درستی مورد سنجش قرار گیرد.
آمار بيكاري و تشنگي و حاشيه نشيني و اميد به زندگي و ميل به مهاجرت و نارضايتي و اُفت همبستگي اجتماعي را با چشمان باز بنگريد.
سوختِ لازم برای تحقق یک بحران اجتماعیِ با شمولیّتِ فوق تصور، فراچنگ است…
بدون تردید این بحران ها نه در بدنه طبقه متوسطِ شهری که در بستر فرودستانِ خوزستانی تکثیر و بازتولید خواهد شد و این یعنی پیچیده تر و سخت تر شدن نسخه ها و راه حل هایی که معمولاً برای مهار بحران های اجتماعی پیشنهاد می شوند.
و این یعنی افزایش حیرت آور شکاف طبقاتی، تبعیض قومی، منطقه ای و عمیق تر شدن و امتداد این شکاف ها و منازعات تا سطح محلات، طوایف و نگره ها.
حالا باید عمیقاً نگران آینده خوزستان بود؛ نگرانِ شورشی انتقام جویانه که از حاشیه، برخاسته و متن را در خود ذوب و به پیش می راند.
نگرانِ توپ جمع کنان بازی، تماشاگران و لیدرهای همیشه بازنده، نگران گربه های چاق برخی محلات و گربه های نحیف محلات دیگر که تنها یک پُل، یک رودخانه، یک چراغ قرمز و یک خط راه آهن بین آن ها، صدها فرسنگ فاصله انداخته است.
راستی که زهر حقیقت، تا ریشه می رود و گُر می گیرد و می سوزاند که؛
اگر نمی توانید مدرسه بسازید باید به فکر ساختن زندان های بزرگ و مدرن باشید.
اگر نمی توانید بیمارستان بسازید باید بر وسعت قبرستان های خود بیافزایید.
اگر نمی توانید کارخانه و مراکز تولیدی بسازید باید تعداد قضات و مامورین انتظامی را افزایش دهید.
اگر نمی توانید از انتقال کارون و کرخه و دز جلوگیری کنید باید روستاها و شهرهای خوزستان را به موزه عبرت جهانی از صنعت شهرهای سوخته و قطب های کشاورزی نابود گشته مبدل کنید.
اگر نمی توانید در برابر نابودی اکوسیستم طبیعی و دیرپای خوزستان مانعی بتراشید باید غبار سهمگین و بلوای ریزگردها را پذیرا باشید و نقاب در چهره خاک بگسترانید.
اگر نمی توانید در برابر اشتغال غیر بومی و تعطیلی کارخانجات صنعتی بایستید باید بتوانید تمهیداتی برای فروکش و کنترل اعتراضات اجتماعی و کارگری بیاندیشید.
اگر نمی توانید حداقل های رفاهی را در شهرهای استان تامین نمایید باید آدرس جوانان خوزی را در محلات کلن و قبرس و استامبول بیابید.
اگر نمی توانید بالای سَرِ فرزندان خود باشید، بدانید دشمن پایین پای آن ها تله گذاری کرده است و اگر زبان شما برای عزیزان دلبندتان نمی چرخد گوش دشمن درد دل هایشان را می شنود.
اگر نمی توانید آتشی که نفت و فولاد و نیشکر در جان خوزستان افروخته و خوره این ثروت کثیف، از درون این دیار سر برآورده را مهار کنید، یادتان باشد آتش که گرفت، تر و خشک می سوزاند، یادتان باشد در این دوره و زمانه، سیاوش هم که باشی در برابر آتش جهلِ مردمانت اخگری و توسنی بیش نیستی!
صریح تر لاجرم باید گفت؛ رييس جمهور دوازدهم شايد اما از آخرین فرصت های مغتنمی باشد که پیش روی مردم خوزستان برای صرف فعلِ «تغییر» قرار گرفته است.
تغییر وضع موجودی که استان را به آستانه بحرانی تمام عیار در حوزه اجتماعی کشانده است. بحرانی که دور نيست سرنوشت آن را لشگر گرسنگان و بیکاران و ناراضیان از رفاه و خدمات عمومی رقم زنند.
من نگرانم.
محمد مالی
برداشت از کانال:
https://t.me/mohammademali