تاریخ انتشار خبر: 28 شهریور 1401 | 23:31:03
کد خبر : 13652
یادداشتی از صادق یزدی:

این همان مسیری است که آنها پیموده اند؟ کاروان رفته منزل به منزل/قصه کاروان مانده در دل

به گزارش خبرگزاری زاگرس نشینان، صادق یزدی کارشناس ارشد مدیریت آموزشی در یادداشتی باعنوان:این همان مسیری است که آنها پیموده اند؟ کاروان رفته منزل به منزل/قصه کاروان مانده در دل گرما وعطش،پیاده روی وخستگی، فریادهای «ماء ، ماء»آب وتعارف آب سرد، گفتن جمله «هله بلزوار حسینی» خوش آمدگویی به زوار، سینه زنی ونوحه خوانی طول […]

به گزارش خبرگزاری زاگرس نشینان، صادق یزدی کارشناس ارشد مدیریت آموزشی در یادداشتی باعنوان:این همان مسیری است که آنها پیموده اند؟ کاروان رفته منزل به منزل/قصه کاروان مانده در دل

گرما وعطش،پیاده روی وخستگی، فریادهای «ماء ، ماء»آب وتعارف آب سرد، گفتن جمله «هله بلزوار حسینی» خوش آمدگویی به زوار، سینه زنی ونوحه خوانی طول مسیر همه قابل تامل وشنیدنی است.

عمودبه عمود که قدم برمی داری ،گرما مضاعف می شود وخستگی بیشتر،کوله پشتیت سنگینی می کند، وسایل هرچه داری سنگینیش مضاعف می شود، حتی لباس تنت وجورابهایت سنگین ومزاحمت می شود ،کفشها گاهی، لق می خورند وگاه تنگ بنظر می رسند ، اصطکاک اعضاء وجوارح بدن، موجب عرق سوزهای مختلف می شود، تاولهای پاها کم کم خودنمایی می کند،، خواب برچشمهایت هجوم می آورد وحوصله ات را زیرکانه می دزد، چفیه ات که سایه بان سراست وعرقچین پیشانی وگردن ، کم کم سنگینی خودرا نمایان می کند، دست وپاها خسته اند وکمر راست نمی شود، گاهی ناخوداگاه و بی اختیار، راهت به اینطرف وآنطرف کج می شود، خسته ای که ظرف آب مصرفی خودرا به سطل زباله بعدی برسانی، می خواهی بایستی تا آبی بخوری ، می بینی از قافله عقب افتاده ای ویا خسته تر شده ای،اما مسیر مشخص وراه هموار است، انگیزه ای،نیرویی،جاذبه ، ایمانی ،شاه بیتی، شاه چراغی، سفینه نجاتی، تورا می خواند و می کشاند ، امانت نمی دهد ، که به پاهای خسته وانگشتان تاول زده، یا خستگی دستها، و خم شدن ستون فقرات ویا عرق جبین و گرمای هوا، بنگری ، انگار آمده ای که همراه این موج خروشان بروی ، تا کجا؟ فقط خودت می دانی وخدای خودت.
می روی ومی روی و می روی، راه را پیموده ای، راه دل ربوده شده ات را پیدا کرده ای ،،تازه انگار می خواهی بدانی این خمیدگی، از خستگی است ویا از تواضع ، که کم کم سرت را به پایین انداخته است .

عجب حس غریبی است وغریبانه همراهیت می کند، قدمهارا که برمی داری ، کم کم افکار وذهنیتها بسراغت می آید،که آیا این همان مسیری است که آنها منزل به منزل رفته اند؟

موکب داران احترامت می کنند، تعارفت می کنند وگاه التماس،که به موکبشان درآیی، آبی بخوری، نمازی بخوانی و استراحتی بکنی، هرکدام سعی درآن دارند که درنهایت احترام، با پذیرایی خوب خود، خستگی از تنت بزدایند.

چایت را که خوردی ، روی پتوهای موکب، لم داده ای، که خوابی خوش، هوش از سرت برده است، دربین راه انواع اطعمه مهیاشده یا درحال مهیا شدن است ، و تقریبا همه ی ساعات ، آب وغذا وچای وقهوه ونوشیدنی طلب نکرده تعارفت می کنند،

اگر ساعتی در گوشه ای از آن مسیر بنشینی ،فوج فوج جمعیت درحال عبور را می بینی ، چند ده،چند صد،چند هزار ویاچند میلیون آدم به این مسیر سراسیمه می روند ومی آیند؟ وچند هزاران نفر ساکن در مواکب مختلف پذیرای راهپیمایان شده اند ،وبا کلمات «هله بلزوار حسینی» پذیرایت بوده وبا کلمات «علی خدمتکم لزوار اباعبدالله الحسین و با ایماء واشاره ولبخندی ملیح» بدرقه ات می کنند

و زوار هم با کلمات شکرآ وشکرآ جزیلا مراتب تشکر خود را اعلام می دارند.

وباز هم باخود می پرسی این همان مسیر است که آنها رفته اند ؟

گاهی بصورت فردی دراین مسیر گام برمی داری و می روی، دراینصورت، هرجا خسته شدی می نشینی، غذا می خوری ،راه می روی یا نمی روی،می خوابی یا استراحت می کنی، خود دانی ودراینصورت اختیارت بعهده خودت است.

گاهی این مسیر را همراه کاروانی می روی، کمی محدود می شوی ،هرجا کاروان بخواهد، میبایست توهم ،بایست توهم بخواهی،بایستد یابرود،بخورد یا بخوابد، و.. ، بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت؟همه این مسیر انگار دعوت شده ای وبه میهمانی می روی، صاحبان خانه وموکبها که خودرا میهمان اباعبدالله الحسین( ع) می دانند حسابی وباتمام وجود، مهمان نوازی می کنند.

آنجا هیچکس غریبه نیست،همه باهم درتعاملند واز مال دنیا هرچه اندوخته دارند تعارف می کنند، زوار هم به لقمه نانی کفایت می کنند، گوشه جایی برای خواب کافی است ،کسی حرصی ندارد،طمعی نمی کند، تازه با داشته های خود دیگران راهم شریک می کند،،موکب داران هر آنچه دارند می بخشند، یکی چای می دهد،یکی دستمال کاغذی، یکی آب می دهد ودیگری شربت،یکی فلافل وساندویچی است، یکی خورشتش را روبرا می کند،یکی کوبیده تعارف می کند ویکی حلیم ناشتا را بارگذاشته است، شور حسینی (ع )در دل همگان بپاست.

عمودها یکی پس از دیگری طی می شود ، در ورودی شهر کربلا ، ونزدیکی عمو۱۳۰۰ مسیر اتوبان نیز به راهپیمایان اختصاص می یابد ، انگار آنجا اجازه داری باسرعت بیشتر واطمینان مضاعف مسیررا طی کنی وعمودهاراپشت سربگذاری، درعمود ۱۴۵۲ که انتهای عمودهای طریق الحسین ع است، به ناخودآگاه ضربان قلبت تغییر می کند، در میدان شهر وپس از عمود ۱۴۵۲، دو راه داری تا به حرم حضرت عباس (س) برسی ،راه مستقیم وراهی که به سمت راست حرکت می کنی، هرکدام را که انتخاب کنی ، تورا به حرم حضرت ابوالفضل العباس (س) می رساند، ازاینجا سه کیلومتر ویا حدود ۶۰عمود دیگر داری که باید در این طریق طی شود.

درطول مسیر موکبهای دیگری چون ایرانی، پاکستانی، هندوستان، افغانستانی،آذربایجانی، سوریه ای،و….. وافرای از ملل وکشورهای مختلف آمده اند را می بینی. وآنجا بهتردرک می کنی که حسین علیه السلام ویاران باوفایش محبوبیت جهانی دارند ومتعلق به همه زمینیان وحتی آسمانیان می باشند.
مامسیر سمت راست را که مسیری باشیب ملایم و دو پل روگذر ماشین رو بود، انتخاب کردیم ، از روی پل دوم گنبد وگلدسته های حضرت عباس س نمایان شد ،همه دست به سینه، ارادت خودرا اعلام داشتند، به دروازه ورودی خیابان کنار بین الحرمین که برسی، سمت چپت ورودی حرم حضرت عباس س قرارگرفته،که با عظمت وشکوهی هرچه تمامتر،میخکوب زمینت می کند ، پایت سنگین می شود ودلت می خواهد که سالها همانجا بمانی.

پس از زیارت حرم مطهرحضرت عباس س، کمی جلوتر سمت راستت،ورودی مسیر بین الحرمین است، که با شور واشتیاق وآه وناله طی می شود و تاریخ بین الحرمین وروایات روز عاشورا بسرعت برق وباد درذهنت مرور می گردد، پس از طی این مسیر ، به ورودی حرم مطهر اباعبدالله حسین علیه السلام می رسی، قتلگاهی که حالا گنبدوبارگاه مطهر وعظیمی دارد،قتلگاهی که یک دنیا عشق وسربلند در آنجا نهفته است ،یک دنیا معرفت به یکباره به سراغت می آید، یک دنیا عشق، صفا ، از خود گذشتگی، ایثار،عبادت،مردانگی،رشادت، بزرگواری و یک دنیا…… را آنجا به نظاره می نشینی.،آنجا دلت روضه خوانت می شود، هزاران صدای پرا کنده را نمی شنوی ،دلت می گوید وقلبت نجوا می کند ،واشکها گونه هایت را می نوازد.
.
صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین ( علیه السلام )

تازه آنجا که می رسی اول راهست ، به گذشته بنگری بهتر است،یا حال راببینی باصفاست، یا به آینده حواله بخواهی سزاست ؟؟؟

چه بخواهی ،چه طلب کنی وچه بگویی وچه نجواکنی؟؟

وبازهم هجوم همان سؤال که آیا این همان مسیری است که آن رفته اند.

تازه خواهی فهمید که این مسیر،اول راهی است که آنها پیموده اند.

حالا هم که درخانه نشسته ای فقط وفقط، باید دل بی قرارت را آرام کنی وامان از دل بی قرار رانجواگرباشی.

صادق یزدی کارشناس ارشد مدیریت آموزشی
اربعین ۱۴۰۱