به گزارش خبرگزاری زاگرس نشینان،یاور شاه ولی دکترای روابط بین الملل در یادداشتی باعنوان: ایران و چالش حکومت طالبان ، نگاهی واقع بینانه آمریکا پس از حادثه ۱۱ سپتامبر با سرنگونی حکومت طالبان حدود بیست سال افغانستان را اشغال وبر همه شئون حکومتی این کشور با شعار مبارزه با تروریسم ، ریشه کنی القاعده […]
آمریکا پس از حادثه ۱۱ سپتامبر با سرنگونی حکومت طالبان حدود بیست سال افغانستان را اشغال وبر همه شئون حکومتی این کشور با شعار مبارزه با تروریسم ، ریشه کنی القاعده (مظنون اصلی۱۱ سپتامبر) ، دولت-ملت سازی و نهادینه کردن دموکراسی در این کشور تسلط پیدا کرد و تقریباً کمی قبل از سالگرد آن حادثه افغانستان را به طرزی عجیب ترک وبا دادن بیش از ده کشته و خلق یک افتضاح سیاسی ماندگار در تاریخ آمریکا این کشور را به همان گروه تحویل داد.
اگر آن روز آمریکا به اشغال افغانستان دست نزده بود شایدحکومت بی تجربه آن روز طالبان حداکثر یکی دو سال بعد به یکی از دو سرنوشت زیر دچار می شد: درگیرشدن در اختلافات و جنگ داخلی با مجاهدان قدر آن روز(که امروزتعدادی پیر وناتوان گشته تعدادی به زرق و برق دنیا آلوده شده وحوصله جنگ ندارند وتعدادی نیز ترور شده ویا به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند) ، تضعیف و در نهایت به دست مردم و مجاهدین سرنگون شده بود. حالت دوم این است که دولت آنها در صورت تداوم در طول این دوران بیست ساله زودتر از آنچه که امروز ادعا دارد تحت فشار بین المللی و فشارهای داخلی به ارزشهای انسانی مانند صلحطلبی، عدم تعرض به دیگران ، رعایت حقوق بشر و زنان و حکمرانی عاقلانه( ودر یک کلام خروج از جهل و ترور و وحشت وجبر) می رسید و به طبع آن امروز یک حکومت منطقی با مشارکت همه اقوام افغانی و به اصطلاح همه شمول در افغانستان حاکم بود که با منطق حقوق و روابط بین الملل خود گرفته بود ،گروههای تروریستی ناخوانده مانند القاعده را وادار به ترک یا مراعات مقررات سرزمینی خود کرده بود. در حالت دوم امکان دیدن نشانه های پیشرفت اقتصادی نیز در افغانستان امروز وجود داشت.
اما اقدام نابخردانه بوش پسر در حمله به افغانستان و اشغال این کشور مسیر سومی را به این همسایه شرقی تحمیل کرد که تا سالها این ملت از عوارض و عواقب آن رنج خواهد برد .
به هر حال پس از ۲۰ سال اشغال ، آمریکا افغانستان را طی یک دوره مذاکراتی بدون حضور همسایگان این کشور در دوحه قطر تحویل طالبان داد که این فرایند مذاکراتی نیز صفحات پنهان و آشکاری داردکه در سالهای آتی زوایای پنهان آن آشکار خواهد شد .
اما واقعیتی که امروز ایران با آن روبرو است افغانستان تحت حکومت طالبان در شرق کشور ما با مرز زمینی به طول ۹۴۵ کیلومتر میباشد. طالبان دهه دوم قرن بیست ویک ادعا دارد که گروه ۲۰ سال پیش نیست و تغییر کرده است. سخنگوی آنان می گوید: در مورد ایدئولوژی و باورها تفاوت بین طالبان الان و ۲۰ سال پیش وجود ندارد اما به لحاظ پختگی سیاسی تغییرات ایجاد شده در حال حاضر طالبان از نظر سیاسی پخته تر شده است .عدم اقدام علیه کشورهای همسایه و جهان نیز از جمله نکاتی بود که در اولین مصاحبه سخنگوی طالبان به آن اشاره شده است .
اما دستگاه دیپلماسی ایران در برابر این تحولات سریع افغانستان که به عنوان یک همسایه با مرز زمینی مشترک وسیع در شکل گیری زمینههای بروز این تحولات از جمله مذاکرات دوحه هیچ نقشی نداشته است چگونه باید عمل کند که هم در کوتاه مدت وهم بلندمدت منافع کشور حفظ شده و نیز وارد یک دوره تنش مستهلک کننده در شرق کشور نشود، با یادآوری این نکته که دیگر همسایه شرقی ما هم به دلایلی از جمله اشتراک قومی با طالبان در هر حال در طرف ما تعریف نخواهد شد و به تازگی با دو همسایه شمالی ما مانوری برگزار کرده است که موجبات توهم چند نفر از نمایندگان مجلس جمهوری آذربایجان و روحانی درباری دولت الهام علی اف شده تا برای ایران رجز مفت بخوانند.
نگارنده معتقد است در اولین اقدام باید میز افغانستان در وزارت امور خارجه راه اندازی شود و از کارشناسان زبده منطقه ومسائل افغانستان ،کارشناسان روابط وحقوق بینالملل دعوت شود تا با بررسی سیر حوادث منتهی به تصرف افغانستان توسط طالبان از ابتدای شروع مذاکرات آمریکا با طالبان تاکنون و درانداختن طرحی جامع برای سناریوهای متعدد احتمالی طراحی شده از سوی آمریکا، چین ، روسیه ،پاکستان و حتی ترکیه اقدام نماید . در این مورد باید از همه افراد صاحب نظر و علاقمند به سرنوشت کشور فارغ از گرایشات سیاسی مرسوم استفاده نمود .
گام بعدی ، وسیع و همه جانبه دیدن اقدامات و جهت حرکت طالبان افغانستان است. اینجانب با توجه به اینکه سخنگوی این گروه بر ثابت بودن اصل ایدئولوژی و باورهای طالبان تاکید کرده است بر ابزاری بودن “طرح پختگی سیاسی طالبان” برای تحقق ایده ها و باورهای بیست سال پیش آنها برای فریب افکار عمومی وجامعه بین الملل تاکید دارم. کما اینکه در قدم اول اقدام به جنگ در پنجشیر فقط یک هفته بعد از اعلام اینکه جنگ در افغانستان تمام شده است و تشکیل دولت “همه طالب” به جای دولت” همه شمول” صداقت وپختگی سیاسی خودگفته آنها را زیرسوال برد. لذا برای عدم گرفتاری در دام غافل گیری ، باید برای یک طالبان کاملاً دشمن تا یک طالبان به عنوان یک دولت دارای رفتارهای عادی و طبق موازین بین المللی سناریو تهیه شود.
نکته سوم اینکه در برخورد با هر کدام از سناریوها ایران باید طراحی عملی از مجموعهای از اقدامات از جمله گفتگوهای مستقیم تا مذاکرات دو جانبه و چند جانبه و حتی بین المللی و در بدترین شرایط اقدامات دفاعی بر اساس قوانین موجود کشور و منشور ملل متحد را داشته باشد. نکته چهارم اینکه باید در کنار میز افغانستان در وزارت خارجه مجموعهی مشترک از شورای عالی امنیت ملی و وزارت خارجه و فرماندهان عالی نیروهای مسلح تحت عنوان” گروه رصد” شکل گرفته که این گروه برخلاف گروه میز افغانستان عملیاتی تر، چابکتر و پابه کارتر بوده و ضمن رصد تحولات آن کشور گزارشات خود را در دورههای کوتاه به طور دقیق به میز افغانستان در وزارت خارجه برساند.
راهکار بعدی حفظ اهرمهای داخلی فشار بر حکومت طالبان است .دستگاه دیپلماسی و امنیتی ایران نباید از اهرمهای داخلی خود در این شرایط غفلت کند وضمن هماهنگ سازی آنها باید قادر باشد در شرایط وقوع بدترین سناریوی ممکن توسط طالبان ازتوانایی های آنها بهترین استفاده را ببرد.
تنها در این صورت خواهد بود که کشور ما بر اساس یک برنامه طراحی شده عقلانی و منطقی منطبق با اصول روابط بین الملل و حفظ روابط همسایگی خواهد توانست برخورد مناسبی با حکومت طالبان درصورت به رسمیت شناخته شدن از سوی جامعه بین الملل داشته باشد تا بتواند با کمترین هزینه این موضوع را مدیریت نماید . بدیهی است اقدامات یا اظهارنظر های پراکنده بدون سود بردن از برنامههای طراحی شده در دستگاههای سیاسی و امنیتی و بدون مستندات دقیق کشوررا متضرر خواهدکرد، چرا که کشور افغانستان به عنوان یک واحد سیاسی دارای ریشههای مشترک سرزمینی ، تاریخی و فرهنگی با ملت ایران ونیز یک شریک اقتصادی ارزشمند نباید به راحتی توسط بازیگران فرصتطلب سایر کشورها که هیچ قرابتی با سرزمین وملت و تاریخ افغانستان ندارند تبدیل به دشمنی بالقوه برای ایران گردد.
بر خلاف جنگ تحمیلی عراق که حکومت نوپای جمهوری اسلامی فرصت این اقدامات را برای بررسی وضعیت حکومت عراق و پیش بینی آن حمله وحتی اقدامات پیشگیرانه و نیز تدارک خود نداشت و با یادآوری خسارتهای هنگفت آن (البته در کنار دستاوردهای بی نظیر آن دفاع جانانه) ،در مورد افغانستان این موضوع دیگر نمیتواند توجیه گر کوتاهی دستگاه دیپلماتی کشور و همه صاحبنظران و کنشگران سیاسی کشور باشد.کشور افغانستان یک راه مهم تنفسی در مرزهای شرقی تقریبا همواره ملتهب ماست دقیقا معادل عراق در مرزهای غربی ایران و نباید طوری عمل کنیم که منافع ملی کشور در معرض خطر قرار گیرد.