تاریخ انتشار خبر: 15 اردیبهشت 1397 | 20:01:38
کد خبر : 2536
یادداشتی ازشهاب زمانی:

ایران و آمریکا ؛خیلی دور خیلی نزدیک

زاگرس نشینان-تاریخ روابط ایران و ایالات متحده از جمله استثنائات جامعه ملل است که با وقوع انقلاب اسلامی، به دو برهه متفاوت و متضاد تقسیم شده است. مشارکت فعال آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرنگونی دولت ملی مصدق و تلاش‌های بعد از آن جهت تبدیل ایران به یک متحد و قدرت بلامنازع منطقه‌ای […]

زاگرس نشینان-تاریخ روابط ایران و ایالات متحده از جمله استثنائات جامعه ملل است که با وقوع انقلاب اسلامی، به دو برهه متفاوت و متضاد تقسیم شده است. مشارکت فعال آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرنگونی دولت ملی مصدق و تلاش‌های بعد از آن جهت تبدیل ایران به یک متحد و قدرت بلامنازع منطقه‌ای از یک سو و تسخیر سفارت آمریکا در آبان ۱۳۵۸ و گروگانگیری کارکنان آن از سوی دانشجویان انقلابی، دو کشور را در کوران اقدامات زنجیروار و متقابلی قرار داد که تاکنون در جریان است.

شاید ابراز تاسف خانم آلبرایت در دهه نود نسبت به دخالت آمریکا در سرنگونی دولت دکتر مصدق، تلنگری به دیوار بلند بی اعتمادی بین دو کشور بود که به دلایل مختلف نتوانست آغازی برای پروسه تنش‌زدایی شود؛ با این حال همکاری دو کشور در سرنگونی طالبان افغانستان و تشکیل دولت فراگیر در این کشور، سیاست منطقی ایران در قبال اشغال کویت توسط عراق، کمک به ایجاد ثبات در عراق پس از سرنگونی صدام و تلاش مضاعف ایران با صرف هزینه‌های زیاد در شکست گروه تروریستی داعش در عراق و سوریه، نشانه‌هایی از عزم جدی ایران جهت وجود ثبات در منطقه است. بدون شک غرب نمی‌تواند و نباید نسبت به هزینه‌های متحمل شده ایران و پیامدهای مثبت این اقدامات برای منطقه و جهان، بی تفاوت باشد.
با این وجود نمی‌توان مشکلات جدی بین دو کشور را نیز نادیده انگاشت که تا حدودی زمینه را برای بازی و سوءاستفاده گروه‌هایی در هر دو کشور و کشورهای دیگر، مساعد کرده است. حمایت ایران از گروه‌های مبارز فلسطینی و مخالفت با اسرائیل و در سوی مقابل، چهار دهه دسیسه‌چینی و انجام هر اقدام ممکن از طرف ایالات متحده علیه ایران را می‌توان از موانع موجود و ظاهری رفع تنش بین دو کشور محسوب کرد. اما قدر مسلم، لیست طولانی اقدامات خصمانه ایالات متحده طی چهار دهه گذشته، در مقابل ادعاهای اندک این کشور نسبت به ایران، قیاسی نامتجانس و نامتناسب به شمار می‌رود.
شاید باراک اوباما با ذکر این سخن توماس جفرسون که «امید دارم خِرَد ما همپای قدرتمان رشد کند» و اذعان به حق قانونی ایران جهت برخورداری از انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای، واقع‌بینی را پس از چند دهه در سیاست خارجی ایالات متحده نسبت به ایران دخیل و زمینه یک توافق بزرگ بین‌المللی را فراهم کرد تا هردو کشور نسبت به درکی بهتر از یکدیگر، نزدیک شوند؛ توافق بین‌المللی که با مشارکت فعال و مذاکرات طولانی، گواه دیگری بر وجود تمایل اکثر جریانات دوکشور برای حل و فصل واقع‌بینانه مسائل فی مابین و دوری جستن از هرگونه تقابل مستقیم و جدی بود.
با این حال انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری ایالات متحده و درخواست‌هایی درخصوص اصلاح توافق برجام، مانع‌تراشی نسبت به منتفع شدن ایران از برجام و تلاش جهت محدود ساختن توان دفاعی ایران، امیدواری پیش آمده از برجام را در نزد نخبگان و گروه‌هایی در هر دو کشور و حتی جامعه جهانی برای رفع مشکلات فی مابین را تا حدودی کمرنگ کرده و در مقابل نزدیکی هرچه بیشتر ایران را به سمت روسیه و سیاست‌های منطقه‌ای این کشور موجب شده است.
با همه این تفاسیر، به نظر می‌رسد نیاز ایران و ایالات متحده به یکدیگر، امری مسلم و خارج از مسائل ظاهری موجود است. نه ایران می‌تواند ایالات متحده را به عنوان یک قدرت جهانی با نفوذ قابل توجه در منطقه نادیده انگارد و نه ایالات متحده می‌تواند منافع و حیطه عمل ایران را به عنوان یک قدرت منطقه‌ای با نفوذ چندوجهی و قدرت دفاعی قابل توجه، با محدودیت مستمر مواجه سازد. لذا با توجه به جایگاه ژئوپولیتیک و ژئواستراتژیک ایران، هرگونه تلاش به منظور کنار گذاشتن ایران از روند تحولات منطقه یا اعمال فشار از طرف ایالات متحده، نه تنها هیچ کمکی به حل و فصل مسائل فی مابین و منطقه نمی‌کند، بلکه بحران‌های موجود را پیچیده‌تر و چشم‌انداز صلح درخاورمیانه را نامشخص خواهد کرد.
در مقابل و علی‌رغم اظهارنظرهای اخیرمقامات رسمی دو کشوردر خصوص برجام، هر دو کشور می‌توانند با نگاهی واقع‌بینانه و با رفع نگرانی‌های دو سویه، همچنان با حفظ برجام به عنوان میراث همکاری و تعامل بین‌المللی، آغازگر فصلی نوین از درک متقابل و در فضایی متفاوت باشند که بدون شک چنین رویکردی نیازمند سیاستی جسورانه از سوی هر دو کشور و رایزنی‌های موثر سایر کشورها، مخصوصا اتحادیه اروپایی در این رابطه است.